چرتکه جزو اولین ابزار حسابداری وصنعت بانکداری |
(نقل شده از وبلاگ اختصاصی نویسنده - احمد سخائی )
سخن آغازین:
برای شروع منطقی یک نامه سر گشاده از این «جامعه» به آن «صنعت» محترم ابتداً باید به چند سئوال مقدماتی زیرپاسخ داده شود:.
1- چرا نامه سرگشاده؟
2- تولید کننده به چه کسی اطلاق می شود؟
3- رابطه ی بین صنعت بانکداری و علم اقتصاد چگونه تعریف می شود؟
4- رابطه منطقی بین این جامعه و آن صنعت چیست و چه باید باشد؟
واقعیت این است که از سال 1383 که مبارزات انتخابی ریاست جمهوری 1384 در دستور کار نیروهای مطرح سیاسی –اقتصادی کشور قرار گرفت، اندک رابطه ای که بین سیستم بانکی و تولید کنندگان وجود داشت، تحت تاثیر مبارزات انتخابی در مسیر انشقاق و جدائی قابل توجهی قرار گرفت. تعاریف معمول فعالیت های اقتصادی که به مرور در حال شکل گرفتن در یک رابطه ارگانیک علمی بود توسط سیاستمداران «باز تعریف» گردید، بگونه ای که سیستم بانکی و تولید کنندگان به عنوان عوامل و ابزار های مورد استفاده رقیب تلقی گردیدند و سیاست سرکوب آنها در مرکز توجه زمامداران قدرت قرارگرفت.
این تصور که:
1- سیستم بانکی بطور کامل در خدمت رقیب سیاسی قراردارد و هر گونه تسهیلات دریافتی و یا پرداختی اهداف طبقاتی و سیاسی به دنبال دارد،
2- سیستم بانکی با نرخ های سود بالا از عدالت اجتماعی به دور بوده و سیستم بانکی باید با نرخ های سود یک رقمی و بصورت اقلام تسهیلات پرداختی ریز در اختیار کلیه احاد جامعه قرار گیرد. تسهیلات پرداختی برای تحقق عدالت اجتماعی باید بصورت «سرانه» تقسیم و پرداخت گرددو...
در ابتدا به عنوان سیاست های تبلیغاتی و سپس از سال 1384 به عنوان سیاست اجرایی در دستور کار، گروه سیاسی برنده در انتخابات قرار گرفت.
عزل گروهی از مدیران عامل بانکها توسط رئیس جمهور جدید و اعمال سیاست های تقسیم عادلانه! تسهیلات توسط مدیران جدید در سر لوحه سیاست های پولی کشور قرار گرفت، تا آنجائی که آقای نوربخش مدیرعامل محترم وقت بانک کشاورزی به صراحت اعلام فرمودند:" من بجای اینکه یک میلیارد تومان را در اختیار یک سرمایه دار قراردهم، ترجیح میدهم آنرا به 1000 کشاورز و بصورت وام های یک میلیون تومانی تقسیم کنم."
پس از تغییر طیف وسیعی از مدیران عامل بانک ها و پس از تعرضی که به مدیریت بانک پارسیان صورت گرفت، داستان غم انگیز طرحهای زود بازده نباید از حافظه دوستان ما در سیستم بانکی از یاد رفته باشد. البته این قلم بر آن نیست که «زیره به کرمان برد» و به باز گوئئ اثرات مخرب تسهیلات تخصیص یافته برای این طرح ها ،که عمدتاً از محل سرمایه در گردش واحد های تولیدی فعال در سالهای اخیر تامین گردید ، و بقول آقای مظاهری رئیس سابق بانک مرکزی در مصاحبه خود با خبرگزاری فارس تحت عنوان «اشتباه کوچک بزرگ» نامیده شد، بپردازد .
حال که 6 سال از اعمال سیاستهای پولی دولت بر سیستم بانکی گذشته و در تمام این مدت دوستان ما – به اجبار؟ – بر سر شاخ بن می بریده اند، هم اکنون، سئوالی مهم اذهان جامعه اقتصادی ایران را بخود مشغول کرده: آستانهء تحمل صنعت بانکداری و عوامل اقتصادی در برابر سیاست های سرکوبگرانه و بر سر شاخ بن بریدن تا کجاست؟
1- چرا نامه سرگشاده؟
واقعیت این است که ما سالهای مدیدی است که صدای همدیگر را نمی شنویم، سالهاست رابطه ما تولید کنندگان با دوستانمان در سیستم بانکی به مثابه «خود را به کوچه علی چپ زدن» است. از این همه اصرار دوستان بانکی در جلسه های خصوصی و یا رسمی در «تناقض گویی» حیرانیم وبه نوعی بی اطمینانی و بی اعتمادی بین ما حاکم گردیده،
نامه سرگشاده ، اول، آنکه سندی مکتوب است و نمی توان در نهان خانه تزویر و ریا پنهانش کرد، دوم اینکه، بهترین وسیله برای طرح اندیشه و نگاهی نقادانه برای ثبت در تاریخ است . این نامه این وظیفه را نیز بر عهده خواهد داشت که حرف و عمل دوستان تولید کننده را در معرض قضاوت عمومی قرارداده، و نشان دهد که آیا بخشی از دوستان تولید گرا خود را به خواب زده اند و یااینکه امیدی به بیدار کردن مسئولین اقتصادی و سیاست گذاران از خواب تاریخی، وجود دارد، یانه ؟ و در نهایت، آیا تولید در این کشور ، کار آدم های «دیوانه و یا عاشقان بی خاصیت» است ویا تنها راه نجات آن در این شرایط سخت رکود تورمی ساخته وپرداخنه سیاست بازان ؟ واینکه تا کی صاحبان مناصب بانکی در نظر دارند دره ای عمیق از بی اعتقادی به تولید و بی توجهی به اصول بانکداری را به قیمت حقوق های گزاف مدیریتی که دریافت می نمایند عمیق تر کنند؟
2- تولید کنندگان چه کسانی هستند؟
تولید کننده به فردی خطاب می شودکه منابع موجود اقتصادی را به کار گرفته و با تغییر در ماهیت آنها کالاها و خدمات جدیدی راخلق می نمایند. با این تعریف تولید عبارت است از: نوشتن یک قطعه شعر ، کشیدن یک نقش در نقاشی ، ساختن یک قطعه هنری و یا ساختن سرپناهی برای انسانها ، ایجاد جاده های قایل دسترسی به امکانات ، کاشت و برداشت محصولات کشاورزی ، تامین امنیت ، سلامت و بهداشت جامعه و بطور کلی تولید جهت پاسخگویی به نیاز های مصرفی جامعه صورت می گیرد. از همین منظر است که جامعه بدون تولید قابل تصور نبوده و در صورت تحقق جامعه بدون تولید، حرکت اجتماعی متوقف و چامعه در فقدان تولید اقتصادی مضمحل و نابود میگردد.
با توجه به محدود بودن منابع و رقابت موجود در مراحل مختلف تولید، نیازهای جامعه، بویژه تولید کالا های مصرفی، کار کرد اقتصادی در فرایند تولید به مهمترین عامل در تولید محصولات مورد نیاز جامعه تبدیل شده و تولید کالا های مصرفی به اجبار می بایستی بر اساس اصول اقتصادی مبتنی بر علم و آخرین دستاوردهای صنعتی یعنی رعایت هزینه و فایده در تولید و بصورت رقابتی انجام شود. این موضوع به یکی از مهمترین چالش های مهم در جوامع تبدیل شده است. سئوال اساسی در این مورد این خواهد بود که در جهان رقابتی امروز چه مقدار کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه و به چه قیمتی در اقتصاد تولید میشود و در صورت عدم تولید این کالاها و خدمات چگونه نیازهای مصرفی جامعه تامین میگردد؟
سئوالی که تولید کنندگان ما باید به آن جواب قانع کننده وموجه داشته بدهند.
3- صنعت بانکداری و رابطه آن با علم اقتصاد چگونه تعریف می شود؟
دوستان محترم در صنعت بانکداری، باید بپذیرند که صنعت بانکداری که یکی از پیش نیازهای تولید جامعه است نمی تواند بدون رعایت اصول بنیادین علم اقتصاد و مدیریت منابع موجود جامعه صرفا بر اساس آرمان ها و آرزوهای رهبران سیاسی «سامان به مفید فایده بودن» داشته باشد. این صنعت به عنوان بخشی ضروری در شیوه تولید سرمایه داری – که هر لحظه با بکار بستن آخرین تکنیک ها و فنون، هزینه های تولید را برای افزایش بهره وری کاهش می دهد – به خدمت گرفته شده و بدون رعایت اصول رقابتی که رقبای «ما و شما» برای کاهش هزینه ها و افزایش بازار های روزافزون در پیش گرفته اند امکان رقابت در جهان امروز را نخواهد داشت.
ما و شما مجبور به پذیرش واقعیت های موجود در عرصه تولید با رعایت اصول هزینه و فایده هستیم. رقبای ما در سرتاسر گیتی – که هر روز با رسیدن به دهکده جهانی، کوچک تر هم می شود – بدان دست یافته اند. مگر ممکن است که ما با روش های سنتی دوران قاجار بتوانیم غول تولید در کشور های پیشرفته ویا در حال توسعه، مانند چین، را از دست اندازی به منابع خود بازداریم.
همچنان که در علم اقتصاد بازار های ایده آل نداریم در عرصه زندگی اقتصادی هم امکان ندارد که در یک بازه زمانی واقعا محدود ما کالاها و خدمات را به قیمت چند برابر رقبای اقتصادی خود تولید کرده و به فعالیت اقتصادی خود نیز ادامه دهیم.کاری که حداقل در ربع قرن اخیر همه با هم به آن اهتمام کرده ایم.
4- رابطه بین این جامعه و آن صنعت چیست و چه باید باشد؟
امروزه در جهانی زندگی می کنیم که بر اساس گزارش های هفتگی، افزایش و یا کاهش بیکاری در کشور های مختلف سیل سرمایه جهانی را به سمت اقتصادهای فعال سرازیر ویا از آن گریزان می کند . در کشور کانادا ، ایجاد 2100 شغل جدید در طول یک ماه بر ارزش پول آن کشور و تمامی ارزهای قابل مبادله با آن تاثیر گذار است در تمامی اقتصادهای موجود، کمترین تغییر در نرخ تولید ناخالص ملی و یا داخلی در کشور خود و کشورهای رقیب را بطور ماهیانه و حتی هفتگی زیر نظر داشته و سیاست های مالی و پولی خود را بر این اساس تعیین و مدیریت می نمایند.
بیایید یکبار برای همیشه به این سئوال اساسی یک پاسخ منطقی ارائه دهیم، که چرا ما بر این تصور غلط و رایج پا فشاری داریم که بدون رعایت حداقل موازین اصول علم اقتصاد برای تولید ثروت – ناشی از تغییرات قابل اندازه گیری در تولید محصولات ، کالاها و خدمات – قادر خواهیم بود صرفاً با دلالی و مصرف ثروت های خدادادی به زندگی اجتماعی خود ادامه دهیم؟
چگونه است که صنعت بانکداری در این کشورفاقد ابزارهای گشایش اعتبار اسنادی، بازرسی و اندازه گیری کالا ها و خدمات تولیدی، مشارکت فنی و اقتصادی در بررسی طرح های توجیهی سرمایه گذاران و تسهیل در ارائه اعتبار option وfuture برای تولید کنندگان صنعتی و بازرگانان مدرن ، صرفا به گسترش روزافزون شعبات تکراری دریافت و پرداخت - به تعداد بقالی های دوره پیش از سرمایه داری- و ارائه تسهیلات بدون توجیه اقتصادی خرد با اخذ وثیقه های کافی مشغول است .
می پذیریم که بانکها با جمع آوری وجوه قبض های آب و برق و تلفن و پول جمع شده در دخل مغازه های بقالی، بدون پرداخت سود به آنها ، و سپس با وام دادن وجوه مذکور به ازاء دریافت تضمین معتبر به عروس و داماد های جوانی که زندگی جدید خود را شروع کرده اند و یا شهروندی که برای تعمیر لوله کشی منزل خود به آن وجوه نیاز دارد و از این محل سالی 20% سود دریافت نمایند، درآمد خوبی بدست خواهد آمد و لی آیا بانکداری در جهان امروز و در «دانشکده های علوم بانکداری» به این اقلام به عنوان «محصولات» قابل عرضه در صنعت بانکداری توجه جدی دارد، که بانکداری ایرانی تمام توجه خود را به آن معطوف کرده است؟
توضیحات بیشتر در خصوص آنچه که صنعت بانکداری براساس آن سازماندهی میشود و در صنعت بانکداری ما غایب و حتی غیر مجاز می باشد برای صاحبان این صنعت «زیره به کرمان بردن» است و لیکن این سئوال از کارشناسان و صاحبان علم، در صنعت بانکداری باقی است، که تا کی رئیس جمهوری که همسایه ای داشته که از بانک وام یک میلیون تومانی دریافت کرده و هر شش ماه یکبار این وام را تسویه میکرده و دوباره وام میگرفته باید برای شما و ما سیاست گذاری نمایدکه ظرفیت وام دهی در سیستم بانکی معادل با دو برابر تسهیلات پرداختی کل مملکت – 280 هزار میلیارد تومان در سال 1385 – می باشد.( به مصاحبه آقای مظاهری رئیس سابق بانک مرکزی با خبرگزاری فارس تحت عنوان «اشتباه کوچک بزرگ» رجوع شود)
سخن پایانی
امروز به عنوان عضوی از جامعه تولید کنندگان ایرانی، بر این باورم که تولید ثروت – به مثابه تغییر در منابع خام موجود در طبیعت – تنها راه باقی مانده برای تداوم زندگی آبرومندانه شهروندان ایرانی است، در سالهای اخیر با انواع واقسام ناملایمات در روند تولید رقابتی کالا و محصولات روبرو بوده و بیشترین صدمه را از سیاست های زیر
1- سرکوب نقدینگی شهروندانی که مجبور بوده اند پس اندازهای اندک خود را با نرخی پائین تر از نرخ تورم در اختیار بانکها قراردهند،
2- سرکوب بانک های خصوصی که مجبور بوده اند نه تنها با نرخ های دستوری بدون منطق اقتصادی مدارا کرده ، بلکه حتی در عرصه های مورد نظر خود نیزحق فعالیت نداشته باشند،
3- سرکوب تولید کنندگان صنعتی که سرمایه در گردش مورد استفاده شان قطع و با پرداخت تسهیلات طرح های زود بازده و یا تسهیلات عامه پسند اما «خرد» و بدون توجیه اقتصادی از گردونه نقدینگی بانکها نیز خارج شده و با بحران نقدینگی «سرمایه در گردش» و عدم وجود «بازار مطمئن» روبرو بوده اند،
4- سرکوب ناشی از رقابت با واردات محصولات خارجی که دولت های ما به پرداخت «سوبسید» به تولید کنندگان آنها اصرار داشته و دارند، تحمل کرده اند ،
بدینوسیله و طی این نامه سرگشاده از کارشناسان و نخبه گان صنعت بانکداری انتظار می رودکه یک بار برای همیشه به سر در گمی صنعت بانکداری سنتی و نا کارآمد پایان داده و با مشارکت تولید کنندگان دلسوز و خادمان این مرز و بوم به کمک اقتصاد نا توان و در حال سقوط کشور بشتابند تا با تولید کالاها و خدمات درکشور به دوران:
1- سلطه تورم بر سرمایه های خرد شهروندان،
2- سلطه ربا خواران بر زندگی اقتصادی تولید کنندگان،
3- غلبه سیاست بر تعیین نرخ سود تسهیلات رقابتی در صنعت بانکداری
4- ترویج بی اعتمادی و دروغ برای دست یافتن به تسهیلات بانکی خاتمه داده و این امکان را فراهم نمایند که به یاری تمامی انسان های شریف این کشور که می توانند تولید ثروت را در جامعه سازمان بدهند بشتابند.
بر این باورم که تاریخ در این خصوص - حداقل با ثبت این نامه سرگشاده - در مورد رفتار یکایک ما قضاوت سختی خواهد کرد. باشد که با رفتن زمستان سیاهی بر رخ ذغال بماند و ما رو سفید گردیم.
زمستان1390
تهران
احمد سخائی