Wednesday, July 25, 2012

بايد براي حل اين مسائل چاره يي انديشيد. چاره نيز از آگاهي پديد مي آيد./ دکتر حسن عشایری


بيهوده گشتن بهتراز خفتن 



جوان بايد تحليل کند. علاقه و آرمان بسيار خوب است اما بايد حلقه آن واقعيت باشد. واقعيت ارتباطات اجتماعي و حلقه هاي قدرت است. بايد اين واقعيات را در تحليل خود در نظر بگيرد. ما همه در صحنه به نوعي کارگردان هستيم. بايد جوان در نظر بگيرد که چقدر خود کارگردان اين صحنه بوده و چقدر براي وي کارگرداني کرده اند. اگر جوان بتواند تحليلي به دست بياورد، به جاي آنکه احساس ناکامي کند، مي تواند از اين اتفاقات به عنوان درد زايمان شخصيت خود استفاده کند. فرزانه يي چون هگل مي گويد ما از تاريخ ياد مي گيريم که نبايد از تاريخ ياد بگيريم. اگر بتوانيم از تاريخ ياد بگيريم به جاي احساس ناکامي مي توانيم از اين اتفاقات تلخ يک راهبرد براي آينده پديد بياوريم. واي به حال ما اگر از تاريخ ياد نگيريم و آن را دوباره تکرار کنيم.




امين علم الهدي ( مصاحبه 15 شهریور 1388 روزنامه اعتماد)
موج اميدي که قبل از انتخابات به دليل نوع متفاوت تبليغات پديد آمد، با رخدادهاي بعد از انتخابات و خبرهاي ناگواري که در بين گفت وگوهاي مردمي جابه جا مي شد، دچار نوعي چالش شد. هيجانات قبل از انتخابات با اتفاقات ويژه بعد از انتخابات بر افکار و کنش هاي اجتماعي تاثير گذاشت و اتفاقاتي پديد آمد که به دليل سرعت ويژه آنها قدرت تحليل را از بسياري تحليلگران اجتماعي سلب کرد. از ديد روانشناسان اجتماعي اتفاقات اجتماعي تاثيري مستقيم روي کنش ها و واکنش هاي رواني افراد دارند. فضاي اجتماعي ايران بعد از انتخابات رياست جمهوري با التهابات فراواني روبه رو بوده و بي شک اين التهابات روي فضاي عمومي اجتماعي بي تاثير نيست. پروفسور حسن عشايري روانشناس و پژوهشگر ناکامي، احساس عدم امنيت و استرس هاي رواني را از جمله تاثيرات اين اتفاقات روي فضاي عمومي ايران مي داند. وي براي رفع اين رخداد ها پيشنهاداتي از جمله آرام شدن فضا و بعد رسيدگي به اتفاقات با رويکرد علمي دارد. پروفسور عشايري در عين حال معتقد است تا وقتي زمان کافي براي بررسي اتفاقات بعد از انتخابات با رويکردي علمي در فضايي نسبتاً آرام و بدون التهابات بعد از انتخابات وجود نداشته باشد ناکامي هاي اجتماعي بيشتر نمايان مي شوند اما اگر بتوان از اين فضا استفاده کرد مي توان آن را درد زايمان شخصيت اجتماعي دانست که به بهترين شکل طي مي شود.

---

-با توجه به اتفاقاتي که بعد از انتخابات رخ داده است فضاي رواني عمومي جامعه را چطور ارزيابي مي کنيد؟
به نظر من مغز انسان از بيرون يا درون تحريک مي شود، تحليل مي کند و عمل مي کند. يک فعاليت اجتماعي تنها از بينش فردي شکل نمي گيرد بلکه آگاهي اجتماعي و بينش اجتماعي نيز در آن بسيار مهم است. هيجانات جمعي و فردي در واکنش هاي اجتماعي مهم است. هر عملي يک پس خوراندي به مغز مي دهد. اگر عمل اجتماعي با برخورد شديد مواجه شود فرد دچار يک تضاد شخصي خواهد شد، فکر مي کند عمل درست نبوده است. برداشت وي درست نبوده يا نوع برخورد ناپسند است. حتي فرد مي تواند دچار يک ناکامي شود. مي توان به عنوان مثال گفت فردي به جايي مي رود که آب بنوشد، به جاي آنکه به او آب بدهند فلفل مي دهند. اين فرد احساس روان رنجوري مي کند. اين اتفاق باعث مي شود آسيب به شناخت وي بخورد يا دچار درماندگي آموخته بشود. اين فرد فعاليت اجتماعي کرده و رنجور شده چرا که قرار بود با عقل و استدلال جواب بگيرد اما با او برخورد شده. اين اتفاق باعث مي شود فرد دچار حالت عصبي شود و تعارض فردي پيدا کند. شعاع اعتماد اجتماعي کاهش پيدا مي کند و قدرت تحليل کاهش مي يابد. هر فردي که وارد يک برخورد اجتماعي مي شود، يک احساس تعلق به جناحي يا فردي دارد. ممکن است احساس تعارض حتي با آن ديگري هم پيدا کند. اگر جوانان احساس کنند پيشکسوتان در مقابل آنها وجود دارند، باعث روان رنجوري اجتماعي فراگير خواهد شد.

-يک جوان سوالي داشته، ابهامي در ذهن داشته اما با اين طرح سوال به شدت برخورد مي شود و به جاي گرفتن جواب، جوان با برخورد سخت روبه رو مي شود. براي حل مساله احساس ناکامي که در جوان متولد مي شود، بايد چه کار کرد؟

جوان بايد تحليل کند. علاقه و آرمان بسيار خوب است اما بايد حلقه آن واقعيت باشد. واقعيت ارتباطات اجتماعي و حلقه هاي قدرت است. بايد اين واقعيات را در تحليل خود در نظر بگيرد. ما همه در صحنه به نوعي کارگردان هستيم. بايد جوان در نظر بگيرد که چقدر خود کارگردان اين صحنه بوده و چقدر براي وي کارگرداني کرده اند. اگر جوان بتواند تحليلي به دست بياورد، به جاي آنکه احساس ناکامي کند، مي تواند از اين اتفاقات به عنوان درد زايمان شخصيت خود استفاده کند. فرزانه يي چون هگل مي گويد ما از تاريخ ياد مي گيريم که نبايد از تاريخ ياد بگيريم. اگر بتوانيم از تاريخ ياد بگيريم به جاي احساس ناکامي مي توانيم از اين اتفاقات تلخ يک راهبرد براي آينده پديد بياوريم. واي به حال ما اگر از تاريخ ياد نگيريم و آن را دوباره تکرار کنيم.

-در دادگاه مساله يي که مورد توجه قرار گرفت، حضور بزرگاني به عنوان متهم در دادگاه بوده است چرا که بسياري از اين افراد به عنوان الگوهاي عده يي از نسل جوان شناخته مي شدند. وقتي جواني الگوي خود را با تحقيرآميز ترين حالت در دادگاه مي بيند، چه تاثيري بر وي مي گذارد؟
مساله اوليه که بايد در نظر گرفت، اين است که در آستانه قرن بيست و يکم ديگر بايد از قهرمان پروري و الگو دست برداريم. ملت ايران در طول تاريخ هميشه به دنبال قهرمان گشته است و اين خصلت بد بارها و بارها باعث ضرر و خسارت براي ملت شده است. بايد به شعور و آگاهي اجتماعي توجه شود نه به قهرمان سازي. همين که فردي تمام نيروي خود را روي الگويي بگذارد، خود مساله يي ناپسند است اما حال که چنين است مطمئناً اگر اتفاقي براي الگوي جوان رخ بدهد، يک دگرگوني در ذهن جوان رخ مي دهد. مساله ديگر بايد سوال باشد چرا که در تمام جهان سوال کردن بسيار مهم است و خود شروع حرکتي به سمت جلو ارزيابي مي شود. بايد سوال شود که کجاي مساله اشتباه شده است يا آنکه چرا در مورد مساله يي که مي توان در مورد آن پيش بيني کرد و پيشگيري هيچ کدام انجام نشده است و با مساله به اين شکل درگير شده ايم.

-براي پاسخ به اين سوال نيازمند تحليل هستيم و براي تحليل نيازمند زمان و آرامش. اين در صورتي است که بعد از انتخابات به خاطر سرعت زياد حوادث و ملتهب شدن فضا چنين محيطي ايجاد نشد و نشده است.
درست است. براي اين مساله نياز به وقت داريم. بايد به صورت پژوهشي در مورد آن تحليل صورت بگيرد. نمي توان با برخوردهاي مقطعي خواست کل مساله حل شود. بايد در يک شرايط آرام و طول زمان مساله مورد بررسي قرار بگيرد. نمي توان در يک زمان کوتاه بدون تحليل و بررسي سعي کرد اين شرايط را به درستي حل کرد. تنها مساله يي که ممکن است پيش بيايد، سخت تر شدن اوضاع و شرايط است. منفعل بودن بد نيست. نبايد گذاشت جوانان از حالتي که در آن هستند، به حالت انفعالي وارد شوند. نبايد اين احساس به ايران گريزي، دين گريزي يا اسلام گريزي منتهي شود. نياز اين نبايد ها تحليل و کار پژوهشي است. بايد قبول کنيم اگر دردي هست، بايد درد را به فکر و بعد به عمل تبديل کنيم نه بالعکس. بايد مسوولان بگذارند شرايط فعلي آرام شود و زمان بدهند براي پيگيري شرايط پيش آمده و تحليل جدي شرايط. در بينش اجتماعي و آگاهي مشکل زيادي وجود دارد. بايد اين مشکلات حل شود و نيازمند بينش درست از شرايط اجتماعي است.

-شما براي اين تحليل نيازمند زمان هستيد اما هنوز بازداشت ها وجود دارد و هنوز شرايط از حالت ملتهب خارج نشده است. براي ايجاد کردن اين زمان بايد چه کار کرد؟

ما متاسفانه مي خواهيم علامت ها را حل کنيم و مشکلات مقطعي را. اين در صورتي است که بايد اهداف کلي جامعه را در نظر گرفت. با اين شرايط هيجاني نمي توان مساله را حل کرد. خود بازداشت، اعتراف و استرس روحي باعث خارج شدن فضا از حالت آرام مي شود. از ديد من بايد معضل را به فرصت تبديل کرد. اين استرس ها را نيز بايد به عنوان استرس مثبت ارزيابي کرد. در آنجايي که عقلانيت است، استرس حالت تخريبي را از دست مي دهد. تنها پيشنهادي که من مي توانم مطرح کنم از منظر رشته خودم بايد بگويم بهترين کار اين است که بايد استرس هاي منفي که از احساس نبود امنيت و ترس پديد مي آيد را با خرد ورزي خنثي کرد. بايد شرايط را در يک فضاي نسبتاً امن مورد بررسي قرار داد. فکر مي کنم امروز نکته يي ندارد. بايد در چند ماه آينده امروز را به تحليل گذاشت. براي اهداف و آرمان ها بايد غرامتي بدهيم. در تمام جهان اين غرامت وجود دارد. اگر بتوانيم اين معضل را با عقلانيت به فرصت تبديل کنيم، مي توانيم در راه آينده کشور از آن استفاده بسياري ببريم.

-اتفاقاتي بعد از انتخابات رخ داده. اشتباهات زيادي نيز در اين حوادث پديد آمده که شرايط رواني جامعه را به چالش کشيده است. بهترين کاري که مي شد بعد از انتخابات صورت گيرد و از منظر رواني نيز تاثير نابساماني نمي داشت، چه بود؟

من با انفعال موافق نيستم. به قول مولانا بيهوده گشتن بهتر از خفتن است. فعاليت خوب است اما اين فعاليت بايد با تحليل باشد. همه چيز در ذهن شکل مي گيرد اين ذهن يک من دارد، يک حافظه تاريخي و يک تعلقي به گروهي يا فکري دارد. اين ذهن از مواردي که به آن ورود پيدا مي کند، انتخاب مي کند. شما واژه انتخابات را به کار برديد. اين مساله نيز به ذهن برمي گردد. ما در خاورميانه با مسائل غيرقابل پيش بيني مواجه هستيم. اين در صورتي است که در ديگر کشورهاي توسعه يافته چنين نيست. من 20 سال در آلمان بودم. در آنجا به عنوان يک ناظر خارج از ميدان و تحليلگر حاشيه يي هيچ گاه با شرايطي روبه رو نمي شدم که غيرقابل پيش بيني باشد. حتي مي شد اتفاقات را پيش بيني کرد. ما بيشتر مقطعي و هيجاني فکر مي کنيم. اي کاش به فرآيندي فکر مي کرديم که در آن شرايط بسياري از مشکلاتي که پديد آمده، پيش نمي آمد. در بسياري از موارد فهميدن، بخشيدن نيست. بايد بفهميم چطور شد اين ماجراها پديد آمد. نبايد تب را اندازه گرفت. بايد باکتري که تب را پديد آورده شناخت. اين اتفاق رخ نداده است و نيازمند زمان است. بايد مساله بررسي شود. در کل اما بايد جواب مساله ذهني را با ذهن داد.

-نيروهاي امنيتي بايد نشانه امنيت باشند. وقتي چنين احساسي در جامعه به نوعي دچار خدشه مي شود چه تاثيري بر نسل جوان که بيشترين نيازشان امنيت است، مي گذارد؟

مطمئناً آن چيزي که مي خواهم نمي بينم. آن چيزي که مي بينم نمي خواهم، شروع تعارضي است در ذهن جوان. يکي از نيازهاي اساسي نسل جوان امنيت است. وقتي در اين احساس خدشه يي وارد مي شود، جوان دچار يک تعارض و احساس ترس مي شود اما اين مساله را نيز بايد فرآيندي و کامل در نظر گرفت و مورد تحليل قرار داد که چطور مي شود خشونت جلوي خرد ورزي و قانون ورزي و تعامل را مي گيرد. به نظر من ريشه هاي خشونت در فرهنگ ماست. بايد قدرت را بفهميم. فکر کنم جوانان ما براي شناخت قدرت در يک فهم جهاني بايد فهم قدرت چامسکي را بخوانند. بعد از آن بايد در نظر بگيرند اين قدرت با يک ايدئولوژي نامرئي و آسماني نيز همراه است. بايد براي حل اين مسائل چاره يي انديشيد. چاره نيز از آگاهي پديد مي آيد.

No comments:

Post a Comment