آغازسخن:
تاریخِ تحولاتِ اجتماعی در جامعه
ما سرعت چشمگیری داشته و ظرفیت سرعت گرفتن بیشتر آن هم وجود دارد. یکی از دلایل این
سرعت تحولات در جامعه که منجر به روزمرگی و اقدامات متعدد و قابل توجه با روش های آزمون
و خطائی میشود را در "عدم موفقیت های متوالی در اقدامات انجام شده"، که با
هزینه های گزافی برای مردم همراه بوده ، می توان یافت.
تعدد اقدام های متوالی ولی ناقص، از طرف فعالین
اجتماعی، شرایطی را ایجاد کرده که تحرکات جاری ما بیشتر شبیه «کشتی گیری» می ماند که
در مسابقه قبلی بازنده بوده و تشنگی و اشتیاق
بیشتری برای کشتی بعدی دارد - تا بلکه فرصت از دست رفتهء قبلی را جبران نماید-.
تقریباً تمامی صاحب نظران و حتی
افراد معمولی و عوام نیز در این خصوص جمعبندی قابل اتکاء دارند.
«حالتی است که «سیکل معیوب شکست» همچنان ادامه خواهد داشت و امکان
خروج از چرخه شکست ، با "ناامیدی" و «تلاش ناقص بعدی»، به امید معجزه ای
که بتواند حداقل داشته های قبلی ما را برگرداند ، وجود نخواهد داشت.»
به همین دلیل است که فعالیت های
سیاسی و مبارزات اجتماعی بیشتر ماهیت تحرکات لحظه ای کم مایه داشته و شرایط «حباب»
در اقتصاد های مدرن امروزی را به خود گرفته اند وعلیرغم شکوه و جبروت ظاهری این جنبش
ها ، بی برنامگی و اقدامات «از این ستون به آن ستون»، در « شرایط حساس کنونی » در هیچ
مقطعی پایان نمی یابد.
واما... سئوال اساسی این است؟
چگونه است که ملتی با تاریخ کهن می توانند اصرار بر ادامه «سیکل معیوب» در اقدام برای "رسیدن به خواسته های ضروری خود" در تاریخ را داشته باشند و از این رهگذار
هر بار از "هدف تاریخی خود دور تر" گردند؟
واما متن:
واقعیت این است که سیر تحولات
تاریخی پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی را سر باز ایستادن نیست. نمی شود اراده کرد که
در سرزمین فرضی ما «ایران» ، نفت نبوده باشد و یا شرایط ژئوپلتیک مملکت این که هست
نباشد. در شرایطی که عملاً وجود دارد ، تحولات روبه گسترشِ «ناشی از رابطه انسان با
طبیعت» به طور گسترده و مستقل از ضعف و قدرت «مدیریت رقابتی» که بر آن اعمال می شود،
ادامه دارد و وظیفه اصلی فعالین اجتماعی ، شرکت در «رقابت عملاً موجود» در هدایت ،
پیش برد و بهره برداری از این رشد «لابد» است و لا غیر.
«لابد» های زیادی بر زندگی ایرانی
چمبره زده و غریب است که ما بدون شناختن آنها «یک ریز» بدنبال رهائی از وضعیت فعلاً
موجود ، دست وپا می زنیم. فکرش را بکنید که:
آیا صاحبان قدرت سیاسی در جامعه امروز آیا واقعاً
در اعمال قدرتی که به هر دلیلی در اختیار آنها قرار دارد استقاده بهینه – حداقل برای
خودشان- میکنند؟ نه.
آیا فعالین اقتصادی حداقل اصول
علم اقتصاد را سرمشق اقدامات خود قرار می دهند؟ نه.
آیا فعالین سیاسی از هر قبیل
و قبیله ای که باشند حداقل های سازمان یابی سیاسی را رعایت می کنند؟ نه.
آیا ...
باور بفرمائید ما سالهاست در
چرخه «آب زندگی» «صادق هدایت» گیر افتاده ایم. بلد نیستیم با هم حرف بزنیم. بلد نیستیم
حتی خودمان را تحمل بکنیم – بماند تحمل رقیب – و در این شرایط است که آدم یاد نوشته
ارزشمند «نیچه» در کتاب «سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی» می افتد:
«مواقعی هست که تاریخ با ملتی
بطور جدی سخت گرفته است و...»
با این اعتقاد عمیق که برای ما ایرانیان هیچ چیزی
مشکل تر از این نیست که «همین جوری حرف اضافه» نزنیم، به عنوان گام اول در دعوت به
« توسعه دانائی، هم استراتژی و هم تاکتیک»، از علاقه مندان به ادامه این بحث تقاضا
دارم "یک گام به پس " بگذاریم. این فراز از کتاب « سود مندی و ناسودمندی
تاریخ برای زندگی» را با هم مطالعه و برداشت های خودمان را در طبق اخلاص به همدیگر
تعارف کنیم.
با اشتیاق برای ادامه این بحث،
منتظر انعکاس این در خواست در میان دوستداران ایران آباد خواهم ماند.
No comments:
Post a Comment