اگر "دروغ و
دروغگوئی" فقط یک ایراد داشته باشد. این است که برای پوشش "دروغ"
اولی شخص دروغگو مجبور است دروغ های بعدی را هم بگوید.
تجربهء 7 سال اخیر حکومت
داری در ایران درس های بزرگی برای مردم و تجارب بزرگی برای علم سیاست و علوم
اجتماعی در جامعه بشری داشته است.
-
معلوم شد که گزاره «دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور
کردن آن برای عوام سهل تر است.» صرفاً به عنوان یک "مسکن" کوتاه مدت
برای یک دندان درد واقعی، مدت زمان تاثیر "محدودی" دارد.
-
معلوم شد که گزارهء «سیاست ورزی معادل است با دروغ
و نیرنگ» نیز خود یک "دروغ" بزرگ است و نمی توان بر محور آن سالهای
متمادی بر یک جامعهء "پویا و آرزومند" حکومت کرد.
در هفته ای که در آن دولت
مستقر با تعطیل کردن حیات اجتماعی و اقتصادی تهران و پس از سالها انحصار مطلق بر
قدرت سیاسی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و حصر و زندانی کردن رهبران اجتماعی، وکلای
دادگستری، روزنامه نگاران و استادان دانشگاه و... نیاز به حداقل
"مشروعیت" را برای نشان دادن به دنیا لازم دارد. دنیا و شهروندان ایرانی
"حکومت مطلقه" را به بازی گرفته اند.
ساعت ها تلاش، هزاران
میلیارد تومان هزینه، دو صد هزار نیروی چماق را بگذارید کنارِ التماسِ رهبران و سران
کودتا برای نشان دادن اقتدار و صلابت حکومت و در دقیقه "نود و سه" بازی
تازه باید به این سئوال جواب بدهی که « واقعاً این دروغی که میگی، راسته؟»
«سیرک حاکمان ...» در
میانهء پرده ای دیگر از نمایش زمانه است و « نامه های افشاگرانه به دنیا » یکی بعد
از دیگری فضای اطلاع رسانی دنیا را در "تسخیر" خود گرفته اند. در حالیکه
شهروندان ایرانی رسم حکومت داری را در "غیبت" دولت منصوب تمرین می کنند.
«امید» در لابه لای کلمات عاشقانهء عشاق ایرانی – «رضا به ستوده» ، «بهمن به ژیلا»
،... و مصطفی به محتشمی پور» - فضای این آب و خاک را "عطرِ" صلح، صلح و
صلح می پراکند!
دنیا برای یاد گرفتن از
"صلح طلب ترین و آگاه ترین مردم تاریخ ایران" دل و گوش باز کرده و آخرین
نصیحت ها به دیکتاتور:
«مارادونا را ولش کن بابا!
غضنفر رو بپا!»
7 شهریور 1391
No comments:
Post a Comment