Wednesday, August 8, 2012

آمدن رفتن دویدن، پابه پای شادمانی های مردم پای کوبیدن! بچه ها متشکریم




یادمان باشد که این ورزشکاران که موفق به کسب افتخارات برای ورزش ایران می شوند. در مسابقات تحت ظلم مضاعف قرار دارند.
اینکه زیر چشمان "حراست" و فرماندهان سپاه که وظیفه آنها «جلوگیری از اوج گرفتن شور وعشق در میان جامعه و جوانان هست» دست به کاری بزرگ بزنی شجاعت بیشتری می خواهد.
فراموش نکنید بزرگترین دغدغه حاکمان برای کنترل جوانانی که لیاقت رفتن به المپیک را داشتند، جلوگیری از احتمال "پناهنده" شدن ورزشکاران بود.
من اصرار دارم این جوانانی هم که در المپیک شرکت کرده اند به "پاکی نفس ورزش" هستند و برای آینده شکوهمند ایران با هر فکر و عقیده ائی که داشته باشند بهترین "یاوران". قدر سرمایه های انسانی مان را بدانیم.
از صدها جوانی که لیاقت شرکت در این رقابت ها را داشتند و حاکمان نه تنها آنها را محروم کردند بلکه زیر داغ و درفش فرستاده شده اند، یاد کنیم.
و بهتر است مطمئن باشیم که برای رسیدن به سقف آرزوهایمان به همهء جوانان ایرانی و در هر کجای دنیا نیاز خواهیم داشت.

پی نوشت:
تیتر این یادداشت در بالاترین مورد بی مهری واقع شد. برآن شدم با بازنشر بخشی از شعر "آرش کمانگیر"، "سیاوش کسرائی"  دوستان را به بازخوانی این شعر با ارزش تاریخی دعوت کنم.

«. . . گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و ناگفته، ای بس نکته‌ها کاینجاست
آسمان باز؛
آفتاب زر؛
باغ‌های گُل، 
دشت های بی‌در و پیکر؛

سر برون آوردن گُل از درون برف؛
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
خواب گندم‌زارها در چشمۀ مهتاب؛ 
آمدن، رفتن، دویدن؛
عشق ورزیدن؛
در غمِ انسان نشستن؛
پا به‌پای شادمانی‌های مردم پای کوبیدن،

کار کردن، کار کردن،
آرمیدن،
چشم‌انداز بیابان‌های خشک و تشنه را دیدن؛
جرعه‌هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن.

گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛
همنفس با بلبلان کوهی آواره،خواندن؛
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن؛
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن؛

 گاه‌گاهی،
زیر سقفِ این سفالین بام‌های مه‌گرفته،
قصه‌های درهم غم را ز نم‌نم‌های باران شنیدن؛
بی‌تکان گهوارۀ رنگین‌کمان را،
در کنارِ بام دیدن؛

یا شبِ برفی،
پیشِ آتش‌ها نشستن،
دل به رویاهای دامنگیر و گرمِ شعله بستن. . .

آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست

No comments:

Post a Comment