Thursday, September 27, 2012

دلنوشته ای به آقای "هاشمی رفسنجانی" و یک جمله در مورد "فائزه" و دوستانش

همهء پدران ایرانی، نگران فرزندان ایران هستند!
« یک عمر به مرگ سخت جانی کردیم      ما گونه به سیلی ارغوانی کردیم»
«عمری گذراندیم به "مُردن" "مُردن"         مردم به گمان که زندگانی کردیم»

«پیش از آغاز»
«یکی از ابزار های زندگی مدرن در جهان امروزی، قدرتِ زیستن در لحظه است. در این روش شخص با تغییر رنگ و لعاب اندیشه اش موقعیت حال حاضر خود را عوض می کند. درست در لحظه ای که نا امیدی تمام وجود انسان را "مسموم" کرده، فرد می تواند از پنجرهء اتاقی که برای غصه خوردن "خود" را و "اندیشه اش" را در آن حبس کرده بیرون بکشد. به بیرون از خود نگاهی بیاندازد. پروانهء کوچک و زیبائی را که - در این فصل کم هم پیدا نمی شود- ، ببیند و با اشتیاق خود را به باغچه کوچک حیاط خانه برساند. بر بال پروانهء خیال؛ از محله های زمین و زمان به هر کوچه ای که روزی در آن عشقی را یافته است. بال بگشاید.»
«ابزار دیگری هم در این زیستنِ در لحظه، کاربرد فراوان دارد. با دوستی که مایلیم طرف مشاورهء ما باشد دور میزی به مذاکره می نشینیم و مجادله ای را آغاز می کنیم - در ذهن -.» دوست یا دوستانی که شاید 30 سال پیش از دست داده باشیم و با حتی "کدورتی" موجود امکان حضور فیزیکی در این نشست را از "ما" صلب کرده باشد.
 اگر تجربهء شهودی چنین ملاقاتی را قبلاً هم داشته باشید. می دانید که چقدر چنین نشستی صمیمی و پر بار برگذار می شود.»

«تصمیم سازی»
من سعی نخواهم کرد در مجادلهء شما و دوستانتان وارد شوم. اصلاً آنها را هم نمی شناسم ولی در این دلنوشته می خواهم شما را به "جلسه ای" دعوت کنم که تشکیل آن "فوریت حیاتی" برای "مردمان همین امروز" ایرانمان را دارد.

لازم است همین امروز و در حضور خلوتِ خودتان، نشست مشورتی با حضور آقایان میرزاتقی فراهانی (امیرکبیر)، طالقانی، خمینی و خامنه ای داشته باشید. موضوعِ سئوال مطروحه «وضعیت عملاً موجود در جامعه ایران است.» راهکار های پیشنهادی آقایان را از ایشان بپرسید و در تصمیم سازی که همین امروز "دچار" آن هستید به کار ببرید.
تجارب و مطالعات اجتماعیِ به روز در جهان اندیشه و علمِ روز دنیا به ما می گوید که شما می توانید به جمعبندی این نشست اعتماد کنید.

توضیح اینکه: حتی در آن مواردی که به حضور دوستانی مربوط می شود که در حال حاضر - به هر دلیل - امکان یک چنین نشست دوستانه ای با آنان فراهم نیست و ضمیر آن ها در این جلسه - صرفاً به دعوت شما حضور دارد-  نیز  اظهار نظری "راستی آزموده شده" را دریافت خواهید کرد.

«چه باید کرد؟»
من به عنوان یک هم میهن هم اکنون که این نوشته را می نویسم در حضور ضمیر شخص شما هستم. ( علتِ اینکه ضمیر شما را به این نشست دعوت کرده ام این است که شما را فردی عاقل و عمیقاً عملگرا می دانم. - بی هیچ قضاوتی! که «قضاوت در مورد مردان تاریخ فقط در حیطهء اختیار "تاریخ" است.» - )
ضمیر شما در مقابل این سئوال که «برای نجات میهن و 75 میلیون ایرانی از "فلاکتِ جاری" و خطراتی که "نادانی ملیِ" ما می تواند برای همه انسان ها داشته باشد، چه باید کرد؟»  راه کار عملی دارد.
نظر ایشان بر آن است که به آشکار ( با نوشتن و انتشار این دلنوشته که بتواند، مشارکت میلیون ها انسان آرزومند برای بهروزی را هم به همراه داشته باشد ) از شما بخواهم که در خلوت خودتان و با برگزاری نشستی که در اول این نگاشته درخواست شده است. «جمعبندی منطبق بر عقلانیت و خرد جمعی بدست آمده را به آشکار وصراحت به افکار عمومی به مثابه "وجدان جامعه" و نسل جوان ایرانی  اعلان بفرمایید.»
جمعبندی ای که به آنها بگوید: «امروز در چه موقعیتی قرار دارند و برای برون رفت از این بحران – هر یک به تنهائی و همه با هم – چه کار باید بکنند؟»

«سخن آخر»
در پایان دلم می خواهد که بدانید از اینکه چرخ روزگار این فرصت را ایجاد کرده است که "فائزه"* از لاک عافیت طلبیِ شما بیرون کشیده شود و در نقشی که "تاریخ" ایران برای او در نظر گرفته، "قرار گیرد". سپاس دارم!
*رجوع شود به یادداشت :

موفق باشید!
6 مهر ماه 1391




No comments:

Post a Comment