Monday, October 8, 2012

آقای محمدرضا خاتمی! ورود شما به عرصهء سازندگان "تاریخ" را مبارک می داریم! بر این قرار بمانید که جایگاه صحیح همین جا است


با انعکاس مصاحبهء محمدرضا خاتمی در جامعهء روشنفکری طوفانی از "اموزش" شبکه های اجتماعی و جنبش سبز به راه افتاده است. نمی توان از این اقدام ایشان "سپاسگزاز" نبود.
احساس مسئولیت!  نیروهای اجتماعی و پیشقراولان آن ها را وا می دارد. انسان های قابل پیش بینی باشند.  اینکه یک جریان سیاسی از یک سو اصولگرا تر از اصولگرایان و از سمت دیگر اپوزیسیون تر از براندازان باشد، عینِ کلاهبرداری سیاسی است!
سیاستمدار حرفه ای باید همیشه قابل پیش بینی باشد و هزینهء این قابل پیش بینی بودن را هم بپردازد. الباقی آنچه می ماند "توهم" است و دائی جان ناپلئون بازی ما را به سعادتی رهنمون نخواهد شد.

و... اماسخنی با نسل جوان ایرانی، جنبش سبز و اپوزیسیون:
هیچ فکر کرده اید که آن 120 هزار  سندی که مشهور است در دورهء قبل از خانه نشینی رئیس جمهور منصوب شده توسط آقای خامنه ای از نهان خانهء  وزارت اطلاعات خارج شده اند. شامل چه چیزهائی می توانند باشند؟ و چرا رقیب سیاسی به پشتوانه آنها تا این اندازه که می بینید "شلتاق" می کند؟
بیایید قبول کنیم که جرات و جسارت فکر کردن به آن اسناد و اینکه جه می توانند باشند را نداشته اید! نه؟! می گویید که این جرات را داشته اید!؟ پس چرا هنوز به دنبال قهرمان می گردید؟ انتظار یافتن قهرمان!  یا حتی انتظار پیدا کردن فرشته ای که 30 سال در حاکمیت حضور داشته است! می دانید ما را به کجا هدایت خواهد کرد؟

آن دوستانی که به آقای محمد خاتمی انتقاد می کنند که چرا از "تاجی" که مردم بر سرش گذاشتند در "دورهء اصلاحات" استفادهء لازم و کافی را نکرده است. هیچ می دانند که از جان آقای خاتمی چه می خواهند!؟

بیآیید به نقشهء رقیب فکر کنیم. اگر 120 هزار سند حریف، نشان دهندهء حضور همین انسانهائی که برای شکستن سقف فلاکت به آنها دل بسته ایم. در جریان شکنجه و یا نابود کردن آرزوهای نسل پیش از ما باشد، سرخورده خواهیم شد؟ - البته نیاید بشویم! - (روزی که یادداشت «سیرک "حاکمیت" در...» را نوشتیم، اعلام کردیم که ما فجایعی بیشتر از افشاگری های تیم مقابل را می دانیم!)

برآنم که توجه دوستان جوانمان را به واقعیت های تاریخی جلب کنم و آنها را به خواندن تاریخ دعوت کنم. هیچ فکر کردیده اید که اگر بجای آقای محمدرضا خاتمی، "گاندی" هم در ایران بود. همین حرف ها را ممکن بود بزند و ما:
چه استعدادی داشتیم که با ایشان – گاندی – چه برخوردی بکنیم!؟

« چه کسی گفته است که دستآورد جنبش سبز از خونِ به ناحق ریختهء  "ندا ها و سهراب ها"  ریخته شدن خون جوانان بیشتری است؟ »

نسل جوان و آرزومندِ  «ایرانِ سبزِ آینده» را به مطالعهء یادداشت «دردنامه ای به آقای محمد خاتمی ... » جلب می کنم.
و... بر آنم که از عزیز تر از جان هایِ جوان مان بخواهم: « زیبائی یک مبارزهء مبتنی بر "دانائی" ولی مطلقاً مسالمت جویانه را در ذهن های عاشقشان تجسم نمایند! راه و روشی که درستی آن بر تارک تمدن بشری سالها هست که می درخشد و به همت ما بیشتر هم خواهد درخشید!»

18 مهر (مهرگان) 1391 

No comments:

Post a Comment