Sunday, May 20, 2012

درد نامه ای به آقای خاتمی که با تمام وجود، دوستشان داریم.


جناب آقای سید محمد خاتمی
در دروس مدیریت روایت است که مدیر برجسته ای وجود داشته که در مورد راهنمائی بلادرنگ  مدیران میانی شهره بود و همه کارکنان تمامی موفقیت های مجموعه اقتصادی او را به این قدرت چشمگیر مدیریتی در اشراف بر امور مجموعه و قدرت تصمیم گیری او نسبت می دادند.
پس ازسالها تلاش بی وقفه دوران بازنشستگی نزدیک می شود و مدیر جوانی برای جانشینی ایشان استخدام و مدتی را برای آشنائی با امور شرکت همراه با مدیر ارشد مشغول می شود. بالاخره روز موعد خداحافظی فرا می رسد و در موقع خداحافظی مدیر ارشد مدیر جوان را به کناری می کشد و آخرین درس مدیریت خود را، در مورد قدرت تصمیم گیری، که یک مشت سنگ ریزه ساده بیش نبوده به مدیر جوان تحویل می دهد...

وقتی صحبت های شما را در جمع جوانان وهمراهان( منتشره در تاریخ 31 اردیبهشت) را می خواندم به این فکر فرو رفتم که آیا واقعاً آقای خاتمی نمی داند که :
1-       در انتخابات دوم خرداد 1376 انتخاب ایشان ، واضح ترین شکل اعتراض به نادیده شدن از طرف مردم بود و آن شعار"آزادی" که ایشان به آن واقعه نسبت می دهند، قریباً در "ذهن" خود ایشان و یا برخی از یاران ایشان که 8 سال دوره اصلاحات را برای مردم "تباه کردند" بوده است؟
2-       مردم ایران تا چه اندازه نجیب ، مسالمت جو و صلح طلب هستند وطی 8 سال اصلاحات موارد متعدد "اشتباهات " ایشان و اصلاح طلبان حکومتی همراه ایشان را با مدل مدیریتی که در روایت بالا آورده شد. نادیده گرفته و بخشیده اند؟
3-       اینکه تحقق "جامعه مدنی" بدون وجود احزاب واقعی به نمایندگی از اندیشه های مختلف مقدور نخواهدشد؟
4-       که "تک رای" ایشان نشان از بی اعتمادی وعدم اعتقاد به خرد جمعی و نشان از ترس از احساسات تند اطرافیان – همان اطلاح طلبان حکومتی- بوده است؟

جناب آقای خاتمی
میدانید که از نظر این قلم "نقش تاریخی" جنابعالی به عنوان بزرگترین و گران بها ترین ثروت و داشته مردم ایران در این برهه از تاریخ بوده و هست. ولی اجازه بدهید شما را خطاب قرار دهم و از تمامی افراد و گروههای دور بر شما که نه قادر بودند و نه می خواستند مطالبات تاریخی "مردم ایران" را باور داشته و برای پیش برد اهداف خودشان هم که شده به این مطالبات پاسخگو باشند، گلایه کرده و "بخواهم" از مصادره اصلاحات مورد مطالبهء قاطبهء جمعیت جمهور ایران دست بردارند و اگر "بهشتی" می خواهند بجای بهانه جویی "بهای" آنرا بپردازند.

جناب آقای خاتمی

شما در همان سالهای 1376 قدرت مدیریت سیاسی را به جای احزاب حداقلی موجود به اطرافیان نالایق و به یک سیستم رانتی سازمان داده شده، سپردید.
شما در همان سالهای 1380 قدرت مدیریت اقتصاد ملی را به جای نخبگان "ملت" در اطرافیان نالایق خود جستجو کردید.
شما جسارت اعتراض به تخلف انتخاباتی شورای نگهبان در انتخابات مجلس ششم را نیز نداشتید.
شما جسارت اعتراض به تخلفات انتخاباتی سال 84 و سال 88 را هم نداشتید.
شما جسارت اعلام تصمیم خودتان برای شرکت در انتخابات 12 اسفند را نداشتید.
بگذارید علت آنرا – این حقیر – در طبق اخلاص جهت ثبت در تاریخ و در این مقال به اطلاع عالی برسانم:
بله برادر عزیز و بزرگ، تمامی انحراف واقع شده ناشی از "عدم اعتقاد به جمهور مردم" بود و این بی اعتقادی هنوز هم ادامه دارد.

هیچ نیازی به عذر خواهی نیست ، شما می توانید مشتی از "سنک های داخل جیب" خود را به شمارید و یا با روش های اعتقادی خود و با یک استخارهء "خوب" مدل برخورد با مصادره کنندگان انقلاب اسلامی را از توافق جویی و لابی گری به شکایت بردن به "بهترین،صلح دوست ترین ومهربان ترین مردم تاریخ ایران" عوض کنید.

آقای مهدوی کنی در همان اول انقلاب بزرگترین اشتباه "شاه" را به  "یک قدم عقب نشینی" نسبت دادند و آقایان از این "تجربه" درس "نامردمی" گرفته اند و یک قدم عقب نخواهند کشید. راه حل مشکل امروز ایران، نه در "لابی گری"و "وادادن" بی فایده است و نه در "تظاهرات خیابانی". راه حل این معضل تنها در گزارش دادن رفتار نابخردانه  به "جمهور مردم" است.

تاریخ تا امروز در خصوص شما و اصلاح طلبان حکومتی قضاوت های سخت ولی بزرگوارانه ای داشته است ، چرا از سیاست گاندی وار "میرحسین موسوی" پیروی نمی کنید؟

هیچ کس انتظار ندارد شما فراخوان اعتراض خیابانی و یا آشوب بدهید که یقین دارید و داریم که مردم به این خطر "تن با ارزش خود را" نخواهند سپرد.

حیف است آن اوباشی که سیلی برگونه وزیر عاقل خاتمی زد، بتواند با استخدام "ماموری که دنبال یک لقمه نان حلال برای زن وبچه اش ، صبح زود بر سرکاری که او را گمارده اند، آمده" حتی یک موی سر یک فرزند ایرانی را مورد ستم قراردهد.

روش "موسوی" "مطلقاً مسالمت آمیز"، "بی دریغ عاشقانه" و "بینهایت مفید و موثر" است. لطفاً فقط با این مردم از دردهای آن ها و خودتان بگویید و کنار بایستید. تاریخ "بینهایت راه مسالمت آمیز" برای رسیدن به خواسته های "یک ملت" به آنها ارزانی داشته و "دانائی" کلید این دستیابی است.

لطفاً اگر خجالت می کشید که بگوئید پیرو "میرحسین موسوی" هستید ، اعلام کنید راهکار های "گاندی" را پیش خواهید گرفت و به هیج لابی بدون "اطلاع مردم" تن نخواهید داد.

شما این مهم را بکنید، مردم را با امیدوار کردن به لابی گری "احمقانه" فریب ندهید.
خواهید دید که تاریخ و صلح طلب ترین مردم "تاریخ ایران" چگونه حتی معضلات "شما رهبران" را با "قدرت ایمان به عشق و شادی و زندگی حل" خواهند کرد.

 31 اردیبهشت 1391

No comments:

Post a Comment