مصاحبه تاریخی آقای مظاهری با سایت «رجانیوز» که پس از یک سال تلاش برای جلوگیری از بحرانی که « دولت نادانی » بالاخره موفق شد در سال 90 و الباقی در سال 91 در ایران پیادهکند، انجام داده اند. ما این مصاحبه را به خاطر اهمیت تاریخی آن وثبت در تاریخ خلاصه هم نکردیم
یک اشتباه مفهومي موجب این خطا شد. منشأ اشتباه این بود كه تصمیمگیران مربوطه با مفهوم و ساز و کار اعتبارات بانكي آشنایی نداشتند، بسیاری از آنان، يك روز هم در بانك كار نكرده و به مفاهيم رایج در بانك آشنا نبودند و در این شرایط، دربارهي قوانين بانك تصميم گيری میکردند. مثل این است که شما يك نفر را كه يك روز از عمرش هم پزشکی نكرده، چاقو به دستش بدهید و بگویید برو جراحي بكن!
گفتگو با رئيس کل سابق بانک مرکزی
اشتباه کوچک بزرگ
طهماسب مظاهری رئیس کل سابق بانک مرکزی که
سابقه فعالیت در اغلب دولت های پس از انقلاب را دارد. وی 31 شهریور ماه امسال پس از
آنکه حدود یک سال از فعایت وی به عنوان رئیس کل بانک مرکزی می گذشت، از این جایگاه
کنار رفت. نحوه تزریق منابع بانکی به بنگاههای زودبازده عمده دلیل وی برای این
جدایی از دولت بود.
گفتگو با مظاهری در منزل وی انجام شد و رئیس
کل سابق بانک مرکزی در این گفتگو، ضمن تشریح دلایل بحران مالی جهانی و زمینه های
مشترک داخلی آن به سؤالاتی درباره تسهیلات بانکی و 6 قفله شدن بانک مرکزی پاسخ
داد:
در اجلاس امسال صندوق بين المللي پول شما به نمايندگي از
بانك مركزي شركت كرده بوديد. بحث بحران مالي آيا محور مذاكرات و مباحث بود؟ دليل
اين مسئله چيست، آيا همين پمپاژ دلار به اقتصاد دنيا است كه اكنون به دليل اشباع،
به خود اقتصاد امريكا برگشته است؟
بله، آنان در پرداخت اعتبارات و خلق پول زياده روي كرند، هركس هم
زياده روي كند، بايد منتظر عواقبش باشد. مطالعهی کاری که آنان انجام دادند، شباهت
هايي را با کاری که در کشور ما انجام شد، نشان میدهد. این شباهت در3 محور قابل ذکر
است:
اول؛ تأمین و تزریق پول بیش از ظرفیت واقعی و طبیعی نهادهای مالی
با هدف کمک به رشد اقتصادی. دوم؛ تضعیف ضوابط و حذف لزوم رعایت اصول و مبانی
اعتبارسنجی با هدف برخوردار کردن تعداد زیادتری از افراد و سوم؛ تنظیم و استقرار
ساختاری که وامگیرندگان در صورت عدم پرداخت اقسط و بدهی خود، متضرر نمیشوند و در
شرایط مشخصی میتوانند به راحتی از پرداخت بدهی خود به بانک و مؤسسات اعتباری
خودداری کنند.
ما در چنین ساختاری، پول پمپ كرديم آنها هم كردند، البته آنها در
يك اندازه و مقیاس بزرگتر. اشتباهات مشترك، نتايج مشترك هم دارد. تورم 2، 3 درصدي
آنها 8 درصدي ميشود و تورم 12، 15 درصدي ما 30 درصدي ميشود. ما این کار را در سطح
ملی در داخل کشور انجام دادیم، آنان این کار را در مقیاس جهانی انجام دادند. آنها
با ابزارهای خود، منابع بانکها و همچنین سپردهها و ذخایر سایر کشورها را جذب و به
مصرف تسهیلات مورد نظرخود رساندند، ما با ابزارهای اداری و دولتی، منابع بانکها و
قدرت خلق پول بانک مرکزی را به خدمت گرفتیم و آن را به مصرف تسهیلات مورد نظر دولت
و منابع مورد نیاز سازمانهای دولتی و وابسته به دولت رساندیم. آنها شرایط وامگیری
برای بخشی از مردم را تسهیل کردند و از بانکها خواستند که از انجام بررسیهایی که
اطمینان از توان بازپرداخت مشتریان را احراز میکند، صرفنظر کنند یا آن را بسیار
سطحی و کم اثر انجام دهند. ما هم مشابه همین روش را برای مشتریان معرفی شده توسط
دستگاههای دولتی ابلاغ کردیم. آثار و تبعات بحران با پدیدههایی کمابیش مشابه رخ
داد.
دوره اين بحران مالي چقدر است، يعني پيش بيني ميشود چه
زماني دوباره ثبات به اين بازارهاي پولي بازگردد؟
نظام کارشناسی آنان به موقع متوجه شد و تذکرات لازم را در قالب
گزارشهای کارشناسی ارائه کرد اما نظام تصمیمگیری با ناباوری به این گزارشها و
اعلام خطرها توجه نکرد، دير عمل كردند و به جای تدبیر برای حل مسئله با هم رقابت
كردند. به مرزي رسيدند كه آن مشکل و غدهی چرکی سر باز کرد. به دلیل وجود جریان
آزاد اطلاعات، این موضوع فراگیر شد و منجر به از دست رفتن اعتماد مردم شد. اکنون
ديگر مشكلشان تنها مشكل مالي نيست بلكه به مرز بحران اعتماد رسيده است. درتمام
مذاكرات و بیانیهها، لزوم بازگرداندن اعتماد، ترجيعبند سخنان همه شرکت کنندگان
بود.
در كشورهايي كه با اقتصاد باز كار ميكنند، دولت منابع خيلي كمي
نسبت به كل منابعي كه در چرخه اقتصاد مي چرخد، در دست خودش دارد. بخش بسیار بزرگ
پول و منابع، متعلق و در اختیار مردم است. دولت با منابع محدود در اختیارش، وظايف
حاکمیتی و نظارتی به گردن دارد كه بايد انجام دهد. اگر اعتماد مردم را از دست بدهد
و مردم منابعشان را پس بگيرند، اصلاً منابع، امكانات و ظرفيتي که بخواهد جاي مردم
را پر كند، در اختیار ندارد. اندازه فعالیتهای اقتصادي دولت نسبت به اندازه فعاليت
مردم خيلي كوچك است و اصلاً نه به ذهنشان خطور ميكند نه منابع آن را دارند و نه
به آن اندازه بزرگ هستند که بخواهند با منابع و امکانات دولت، جای خالی بخش خصوصی
را پر کند.
الآن دولت امريكا مجوز 700 ميليارد دلاري از مجلس گرفته كه در 3
مرحله آن را دريافت میكند. 700 ميليارد دلار از لحاظ ما رقم درشتي است اما نسبت
به 15 هزار ميليارد دلار توليد ناخالص ساليانه امريكا و نسبت به حدود 20 هزار
ميليارد دلار افت قيمت دارايي و سهام در آن کشور، رقم قابل توجهی نیست. اين طور
نيست كه دولت بتواند در اين اقتصاد به راحتي جاي پول مردم را پر کند. اگر دولت،
اعتماد مردم را از دست بدهد، همه چيزش ازدست میرود. دولت امريكا امروز این مأموریت
سخت را بر عهده دارد که با اين 700 ميليارد دلار، كاري كند كه اعتماد مردم را
دوباره جلب كند، البته این کار يك دورهي زمانی میطلبد.
چگونه اين كار را مي كنند؟
راه حل این است که به يك تعادل در سطح پايينتري برسند. يك عده
دارايياشان را از دست ميدهند، يك عده ضرر ميكنند، يك عده البته از تورمی که به
وجود میآید، سودی نصیبشان میشود، از آن عده كه سود ميكنند، ماليات ميگيرند. در
اروپا و امريكا، نظام مالياتي مسلط و نسبتاً مقتدری دارند. اين اتفاق كه ميافتد و
تورم بالا میرود، نظام مالياتي از كسي كه خانهاش گران ميشود، یا قیمت سهامش بالا
ميرود، ماليات ميگيرد و در حقیقت سهمي از آن افزايش قیمت به صورت ماليات به درآمد
عمومی منتقل میشود. در نهايت با يك سطح تعادل ديگري، يعني يك سطح پايينتر دوباره
رشدشان را شروع ميكنند، ولي خوب، این کار زمانبر است.. قطعاً برطرف كردن
بياعتمادي و جلب اعتماد، زمان مي برد، ايجاد بياعتمادي زمان نميبرد. مثلاً اگر
يك نفر ناسزا بگويد، روابط فوراً به هم ميخورد اما اصلاح آن زمان ميبرد.
مثالي كه ميزنم اين است كه اگر يك سنگ كوچك به درختي كه 100
گنجشك روي آن نشسته، پرتاب كنيم، هر 100 تا ميپرند اما بعداً اگر دوباره اينها
بخواهند، بنشينند، بايد يك محيط آرام فراهم شود. يك دورهاي صبر و آرامش لازم است
که يكي، يكي بيايند بنشينند و دوباره تعدادي از آنها جمع شوند. پراندن گنجشكها به
اندازهی پرتاب يك سنگ كوچك هزينه دارد ولي گردآوري مجدد آنها كاري سخت و پرهزينه
است. سرمايهگذاري هم به همين شكل است. به همين دليل، الآن دولتها مينشينند، صحبت
ميكنند، از مجالس قانونگذاری خود مجوز ميگيرند، تا بیابند که كه چگونه پول
بدهيم، حمايت كنيم و تضمين دهيم اما همان روزي كه دولت امريكا يا اروپا ميگويند
داريم پول ميدهيم و واقعاً هم مي دهند، هنوز مردم دارند سهمشان را ميفروشند.
انتقال اثراين اقدامات اطمينانبخش به دل مردم، حتماً يك مدت زمان ميبرد. اصلاً
اين طور نيست كه از فردا كليد بزنند و درست بشود.
اين مسئله ربطي به انتخابات آنها ندارد؟
نه! چون در اروپا هم اين اتفاقات دارد ميافتد، در حالي كه آنها
انتخابات ندارند. انتخابات براي آنها يك پديدهي طبيعي است.
تأثير بازارهاي اقتصادي و مالي دنيا از اين بحران مالي
غرب هم خيلي محل بحث است. از جمله در خود ايران با اينكه حجم مبادلات اقتصادي به
ويژه با امريكا بسيار پايين است اما در اثر كاهش قيمت نفت، رئيس كل بانك مركزي
اعلام كرده كه 54 ميليارد دلار كاهش منابع از محل نفت خواهيم داشت.
بله به نظر من هم واقعيت دارد. اینکه ما ارتباط دائمي و مستقيم با
بازارها و بانكهايشان نداشتيم، در نتيجه تأثير مستقيم، فوري و اولیه بر ما نداشته
است، حرف درستی است. اصلاً اروپاييها به اين دليل از امريكاييها تأثير سريع
پذیرفتند كه بانكهاي اروپايي، اوراق مالي بانكهاي امریکایی را خريده بودند.
داستان ساب پرایم را شنيدهايد؟ تقریباً شبيه آنچه كه ما در اين جا رهن ثانويه
ميگوييم، بانك مسكن و ملي ما هم ميخواستند اين كار را يكباره انجام دهند كه ما
چند ماه كلنجار رفتيم تا آن را ضابطهمند كنيم و اجازه ندادیم به صورت بدون ضابطه
كار را جلو ببرند. همه استدلال دوستان ما در بانك مسكن و بانك ملي اين بود كه اين
كار را اروپاييها انجام دادهاند. مبنای کار اين است كه مطالبات بانك را به اوراق
تبديل و به مردم یا مؤسسات مالی فروخته میشود. مثلاً بانك مسكن اگر به كسي وام
داده و خانه اش را در وثيقه گرفته، طلبش را از آن فرد، به شما ميفروشد و از شما
پول ميگيرد و رهن ثانويه ميكنند. اين در يك حدي خوب است اما اگر بخواهد بي در و
پيكر باشد، همين اتفاقي ميشود كه در امريكا و اروپا افتاد. الآن بانكهاي امريكايي
دچار مشكل شدهاند. آنها طلبشان از مردم را به مؤسسات مالی و بانكهاي اروپايي
فروخته بودند. وقتي طلبشان معوق یا سوخت شد، آن اوراق مالی که به اتکای مطالبات
بانکها صادر شده و به مردم فروخته بودند، كمارزش یا بیارزش شد. بانكهاي ما چون
ارتباطي با آن بانکها و مؤسسات مالی نداشتند، از اين زاویه آسيب نديدند. بانكهاي
ژاپن، سنگاپور، آسياي جنوب شرقي و اروپايي صدمه ديدند. بانكهاي ژاپن ابتدا صدمه
ديدند اما دولت ژاپن به اتکای ذخايري كه داشت، اعلام کرد که به بانكها كمك ميكند.
البته بخشی از ذخایر آنان هم به دلار و به صورت اوراق خزانه امریکا اختصاص یافته که
استفاده از آن هم به راحتی مقدور نیست.
اما اين كه آيا ما در آينده تأثير ميپذيريم؟ بله، دو تأثير
ميپذيريم، هم ما و هم كساني كه مثل ماهستند؛ اول اينكه این بحران منجر به كاهش رشد
اقتصادي میشود و نتيجهاش این است تقاضای انرژي را پايين ميآورد، با پایین آمدن
تقاضای انرژي، قيمت نفت و در آمد ارزی ما و همهی صادر کنندگان نفت خام پايين
ميآيد. بالاخص كه ما خودمان را براي قيمت نفت 50، 60 دلاري مجهز نكردیم و به دنبال
بالا رفتن قيمت نفت، بيش از اين كه قيمت نفت بالا برود، ما خرج خود را زياد كرديم.
اين حرفي بود كه هميشه گفته میشد و يكي از خطاهاي سياستگذاري دولت اين است كه
افزایش قیمت نفت را به عنوان یک عاملی که در اختیار ماست محسوب کردند، هر چه درآمد
حاصل شد، خرج كردند و روی آن تعهد ایجاد کردند.
در آن جلسه با نخبگان جوان كه شكل عمومي هم پيدا كرد و صداوسيما
هم پخش كرد، بحثي مطرح شد و يك دفعه همان جا گفتنه شد صندوقي درست كنيم و 3 ميليارد
يورو به آن اختصاص دهيم. استدلال این بود که پول زياد داريم، 3 میلیاردش را اینجا
خرج کنیم. من اصلاً بحثي در خصوص مفید بودن این صندوق ندارم، بحث اين است كه اين
ذهنيت كه منابع مملكت اينگونه خرج شود، نادرست است. وقتي كه اين جوري خرج كنيم،
موجب میشود وقتی درآمد نفت پايين بیآيد، گير كنيم.
در خصوص حجم اعتبارات قابل پرداخت سیستم بانکی میتوانید
توضیحاتی بدهید؟
در برآورد منابع بانكها اشتباهی رخ داده بود و آقاي رییسجمهورهم
گرفتارآن اشتباه شد. يعني اينكه گفتند بانكها ميتوانند 280 هزارميليارد تومان
اعتبار بدهند. به این صورت که 140هزار ميليارد تومان مانده تسهيلات سیستم بانکی در
پایان سال 1385 است، 2 بار در سال مي چرخد و مي شود 280هزارميليارد تومان. اين رقم
اشتباه، مبناي تقسيم منابع گذاشته شد و گفته شد که بانکها 70 هزارميليارد تومان را
به مشتریانی که دولت معرفی و تأیید میکند، وام دهند و 210 هزار میلیارد تومان هم
خودشان تصمیم بگیرند و بر اساس نظام اعتبار سنجی خودشان، به طرحها و مشتریان و
واحد های تولیدی اعم از طرحهای جدید یا سرمایه در گردش بدهند. این محاسبهی اشتباه
موجب شد که تعهدات بسیار سنگین بر گردن نظام بانکی بیافتد. نکتهی مهم این است که
تعهدات مربوط به طرحها و مشتریان معرفی شدهی دولت اولویت تام داشته و بانکها
مجبور بودند ابتدا آن ارقام را تأمین و پرداخت کنند و باقیمانده را؛ اگر چیزی بوده
باشد؛ به مشتریان و سرمایه در گردش واحدهای تولیدی اختصاص بدهند.
نکتهی جالبتر اینکه ارزیابی عملکرد هر بانک و هر مدیر بانکی با
یک شاخص سنجیده میشد. آن شاخص، میزان پرداخت بانک به طرحهای معرفی شده توسط دولت
و سرعت کار آن بانک در نقد کردن نامههای مقامات دولتی بود. جالبتر اینکه این
ارزیابی توسط مقامات پولی و بانکی کشور انجام نمیشد.
عدد واقعي چقدر است؟
عددي كه بانک مرکزی به عنوان کل رقم اعتبار جدید قابل پرداخت
محاسبه کرد، 18 هزار و 500 ميليارد تومان بود.
اين تفاوت خيلي عجيب است؟ حالا اين از كجا در
ميآيد؟
یک اشتباه مفهومي موجب این خطا شد. منشأ اشتباه این بود كه
تصمیمگیران مربوطه با مفهوم و ساز و کار اعتبارات بانكي آشنایی نداشتند، بسیاری از
آنان، يك روز هم در بانك كار نكرده و به مفاهيم رایج در بانك آشنا نبودند و در این
شرایط، دربارهي قوانين بانك تصميم گيری میکردند. مثل این است که شما يك نفر را كه
يك روز از عمرش هم پزشکی نكرده، چاقو به دستش بدهید و بگویید برو جراحي بكن!
همان 140 هزار ميليارد تومان از كجا ميآيد؟
آن 140 هزارميليارد تومان مانده تسهيلات سيستم بانكي است كه آن
مانده تسهيلات، الزاماً چرخش سالانه و پول نقدي نيست كه بانك ميدهد. برای نمایش
این پدیده، يك کروکی به شکل رودخانه كشيدم، گفتم اين رودخانه 140 هزارميليارد
تومان. يك انشعاب از آن خارج میشود به عنوان اعتبارات معوقه كه در طول سال گردش
ندارد. این رقم حداقل 13هزارميليارد تومان بود. یک مقدارش سود سالهاي آتي است، یک
مقدارش طلب بانکها از دولت است، یک مقدارش سرمايه در گردش واحدهای تولیدی است
و... همين طور كه انشعابها را ادامه ميداديم، اين رودخانه در هر مرحله مقداري
باريكتر میشد و البته رقم افزایش سپردههای بانکی در سال 86 به این رودخانه اضافه
میشد، و در انتها 18500 ميليارد تومان به عنوان اعتبار قابل پرداخت جدید باقي
ماند. يعني روي 18500 ميليارد تومان توان وام جديد و اعتبار جديد كه سيستم بانكي
ميتوانست در سال 1386 بدهد، (البته در سال 86، چون در سال 87 كمي بيشتر شد و به 22
هزار ميليارد تومان رسيد)، 60 هزار ميليارد تومان به بانکها بار شد. روشن بود که آن
بار جدید قابل تأمین نبود. بانکها هم مجبور شدند بخشی از اعتبار مشتریان و سرمایه
در گردش را ازمشتریان خود پس بگیرند. واحدهای موجود در حال تولید را فدای اعتبارات
ابلاغی کنند. به علاوه، برای تأمین اعتبار مورد نیاز، اضافه برداشت از بانک مرکزی
تقاضا کنند و موجب افزایش پایه پولی شود. سایر اقدامات از قبیل انتشار چک پول و
استفاده از وجوه دولتی و جابجایی منابع ارزی نیز مورد استفاده قرار گرفت. هر یک از
این روش ها که در جای خود موضوعیت دارد و راهگشاست، وقتی برای مقصود و مقصدی غیر از
هدف ذاتی خود به کار رود، موجب بروز نارسایی های جدی میشود. يك اشتباه كوچك در
تشخیص و تصمیم بر اساس آن، چنين نابسامانی را در كشور ايجاد كرد.
بانكهاي ما در سال پيش تقريباً 100هزارميليارد تسهيلات
دادند.
مانده تسهيلات سیستم بانکی در ابتدای سال، حدود 140 هزار ميليارد
تومان و آخر سال، حدود 160 هزار ميليارد تومان بود كه همين رقم حدود 20 هزارميليارد
تومان به آن اضافه ميشد. اما مانده تسهيلات با پرداخت منابع جدید، 2 مقوله متفاوت
است، برخی از اين تسهيلات گردش ندارد. خيلي از آنها سرمايه در گردش واحدهاي توليدي
است كه واحد تولیدی پول را ميگيرد، ميرود توليد مي كند، پس ميدهد، دوباره بايد
به آن پس داد. نميشود اعتبار را از واحد تولیدی پس گرفت و به جاي ديگری پرداخت
کرد، مگر اینکه سهامداران واحد تولیدی منابع لازم برای سرمایه در گردش را برای آن
واحد تأمین کنند. این فرض هم با سیاستهای اقتصادی نامتناسب در خصوص سود بانکی،
انگیزهای برای این قبیل اصلاحات ساختاری بنگاهها برای سهامداران باقی
نمیگذارد.
گزارش مربوط به محاسبهی اعتبارات قابل پرداخت بانکها در جلسه
شوراي راهبردي روز سه شنبهها ارائه شد. همهی اعضا و خود آقاي احمدينژاد حضور
داشتند. بحث مفصلی شد و در مورد تک تک ارقام و ماهیت هر یک و نحوهی محاسبهی هر
کدام توضیح کامل داده شد. در انتها، رقم مورد تأیید در جلسه به عدد 19 هزار و 500
ميليارد تومان رسيد. رقم مورد قبول جلسه با رقم مورد محاسبهی بانک مرکزی تفاوت
زیادی نداشت اما با رقم 280 هزار میلیارد تومان مورد بحث بسیار متفاوت بود. من در
همان جلسه به شوخی گفتم براي هزار ميليارد تومان هيچ معاملهاي را به هم نميزنم!
همين را مبنا بگيريم. اين خطاي سيستماتيك كه باري را بر گردن نظام بانكي گذاشت،
باعث شده كه منابع بانكها خشک شود، بروند چك پول چاپ كنند، بعد ميگويند مدير بانك
ها خائن هستند. يا اينكه بانكها ميآيند از بانك مركزي منابع ميگيرند، يا اينكه
از سرمايه در گردش واحدهاي توليدي ميگيرند و آن ها را به خاك سياه مينشانند. خيلي
واحدهاي توليدي هستند كه ميگويند سرمايه در گردش را از آنها بگيريد و به واحدهايي
كه ما ميگوييم بدهيد.
بحث 3 قفله كردن خزانه كه توسط شما مطرح شد، تقريباً
ضربالمثل شد، در اين يك سال واقعاً به بانكها منابع نداديد؟
نه اينكه نداديم، شتابی را که برای گرفتن پول از بانک مرکزی
داشتند، کاهش دادیم. این تقاضای اضافه برداشت، نتیجه و محصول آن اعتبارات زیاده از
حدی بود که در نتیجهی آن "اشتباه کوچک بزرگ" و زيادهرويهای ناشی از آن بود. اگر
آن روند ادامه مييافت، با شرايط بسیار بدي مواجه ميشدیم. آقاي صمصامي گفته بود
ظرف یک سال، 8 ميلياردتومان اضافه برداشت بانكها از بانك مركزي، 20 هزار ميليارد
تومان شده است. البته اعداد و ارقامي كه گفته، غلط است ولی روندها و نسبتها صحیح
است. عدد واقعی ازحدود 6 هزارمیليارد تومان، 13هزار ميليارد تومان شد. درستش اين
است که برای جلوگیری از بروز بحران، عدم ایفای تعهد بانکها حدود 7 هزارميليارد
تومان اجازهی اضافه برداشت جدید به بانکها داده شد. علیرغم اینکه اجازهی اضافه
برداشت به بانکها موجب افزایش پایه پولی و تورم میشود، اما خسارات ناشی از عدم
ایفای تعهدات بانکها بسیار سنگینتر میتوانست باشد و آثار اقتصادی و اجتماعی
ناخوشایندی به همراه داشت.
از طرفی، اگر روند قبلی ادامه مییافت و آن را كنترل نميكرديم،
بدهی بانکها به بانک مرکزی در نیمه اول سال 1387 به بیش از40 هزارميليارد تومان
میرسید. اين رقم مترادف تورمی حدود 80 درصد است. روشن است که وقوع چنین شرایطی
برای هیچیک از آحاد مردم و مسئولین کشور قابل قبول نمیبود. آثار و تبعات اقتصادی،
اجتماعی و سیاسی بروز چنین شرایطی بسیار تیره و نامطلوب است. دولت و بانک مرکزی
باید از وقوع چنین وضعیتی جلوگیری میکردند و این کار کردند. البته بهتر بود که از
ابتدا چنان محاسبات اشتباهی انجام نمیشد و لی وقتی در مقابل چنین رخدادی قرار
میگیرید، باید از تبعات منفی آن جلوگیری کرد. امروز با همهی کنترل ها شاهد تورم
حدود 24 تا 25 در صد (متوسط) و حدود 29 تا 30 در صد (نقطه به نقطه) هستیم. این
تورم، خود، یکی از بالاترین تورمهای دنیا است و مردم دارند آن را تحمل ميكنند و
با آن دست و پنجه نرم میکنند و البته سختي دارند. اگر روند قبلی ادامه مییافت و
کنترل نمیشد و آثار پولی و تورمی آن بروز و جلوه میکرد، بعيد ميدانم مردم
بتوانند آن را قبول کنند.
شما پيش بيني ميكنيد دولت طي يك سال آينده چه ميكند و
مثلاً اگر همان روند قبلي را در پيش بگيرد، يعني سال آينده تورم 80 درصد
ميشود؟
بستگي دارد كه چه كار كنند؟ اگر كار عاقلانهاي را كه پيش گرفته
شده بود، تداوم بدهند، ميتوانند در همين محدوده نگه دارند و پايين هم بياورند. اما
اگر بخواهند دوباره همان ذهنيتي را كه بود، جاري كنند و به بانك مركزي هم بگويند
بده و او هم اعتبارات را كنترل نكند، نتيجه روشن است. دو دوتا چهار تا است. شما
بالاخره آتش را روشن كرديد، يك ليوان نفت روي آن بريزيد، شعلهورتر ميشود. آب
بريزيد، خاموش ميشود. اگر به آتش اين تورم، نفت اضافه كنيم، شعلهورتر ميشود.
کد خبر:21369 -
No comments:
Post a Comment