در هفته ای که هنوز در داخل
آن قرار داریم. یادداشتی در ایران آباد منتشر شد تحت عنوان « نقدی بر مواضع علی شکوری راد، فرخ نگهدارو ضرورت نوآوری در نقش هاشمی رفسنجانی...» (اینجا) در این
یادداشت:
1- تحلیل
های سه وجهی نگرانهء « راست، چپ و میانه »،
2- سیاستمداری
با راهکار های «فشار از پایین و جانه زنی در بالاو... حالا برعکس»،
مورد نقد قرار گرفته و مردود
بودن هر دو روش تحلیلی فوق در سیاست ورزی
پیشنهاد شده است.
نوشته ای که هم اکنون پیش
روی شما هست. برآن است. تحلیلی برای امروز اوضاع سیاست ورزی در ایران و شرایط اقتصادی بحرانی منطبق بر
شرایط حال باشد. لیکن سعی خواهد داشت به روشهای تحلیل "علیل" معرفی شده
در فوق تکیه نداشته باشد.
اول
چرا می گوییم کودتا مرده است؟(+)
اگر
بپذیریم که پایه های کودتای سال 88 بر:
-
جهل و خرافات،
-
سرکوب و ایجاد فضای امنیتی،
-
هزینه کرد دلارهای افسانه ای
نفتی،
-
و ایجاد نا امنی در منطقه و تهدید
و تحدید خطر دشمن خارجی،
بنا گذاشته شده است. با
نگاهی به تحولات 3 سال اخیر متوجه می شویم که هر چهار ستون کودتا بر هوا است!
دوم
چرا می گوییم زنده باد آزادی؟
اگر
به پذیریم که آزادی "حق مطالبهء انسان ها" است و نمی توان آنرا در پشت میله های "هیچ" زندانی به اسارت گرفت، حداقل های وزیدن نسیم آزادی را می
توان در مولفه های ذیل:
-
احترام به علم و دانائی،
-
آگاهی و اعلام آشکار مطالبات
مورد درخواست آزادیخواهی،
-
تعیین آگاهانهء راه های
رسیدن به مطالبات،
-
...
جستجو کرد و یافت. با نگاهی
به تحولات 3 سال اخیر متوجه می شویم که هر سه ستون آزادی هر روز قوامی بیشتر از
دیروز یافته اند!
در
فصلی از مبارزات جنبش آزادی خواهی به سر می بریم که:
1- بهمن احمدی
اموئی پشت میله های زندان با سربلنذی شاهد اتفاق افتادن تمام پیش بینی های علمی 6 سال پیشِ خودش، اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی در فروپاشی اقتصادی است. و "عاشقانه هایش" با
محبوب در پشت میله های "زندانی دیگر" زبان زد خاص و عام!
2- میرحسین
موسوی حیات سیاسی کشور را از حصر با دو کلمهء "امید سبز" در مدیریت خود
دارد.(چه حقیر است حصار اندیشه!)
3- احمد
زیدآبادی در تبریک تولد فرزندش می نویسد: صبر، صبر و صبر!
4- محمد علی دادخواه برای اجرای حکم « برای ندادن شهادت دروغ و مطالبهء زندگی در ایران » چمدان بسته
به زندان اوین می رود. کاری که "ژیلایِ" احمدی اموئی و دیگر محکومین به "آزادیخواهی" باصبوری انجام می دهند!(جای ویژه دارند، فائزه هاشمی، علیرضا رجائی و مصطفی تاجزاده در این میان!)
5- بانوان
سبز به ملاقات مادر و پدر "فائزهء هاشمی" شتافته اند و اعلام می کنند
فائزه "عزیز" آنان است.(گزارش کلمه اینجا)
6-
...
می
توان بر لیست پیروزی ها و تواتمندی " جنبش سبز" ده ها برگ مستندِ بیشتر
اضافه کرد. اما در این مقال و برای امروز و صرفاً برای اینکه توضیحی بر توصیهء
داده شده مبنی بر « لطفاً زیر بهمن سقوط "اقتصادی" کودتا نباشید!» قید
همین مقدار کافی است.
مردم
رنج کشیده ایران!
ریزش
نیروهای کودتا در حال تکمیل شدن است و فرماندهان کودتا، مورد این سئوال خود ساخته
ولی تکراری: « واقعاً این دروغی که می گویید، راست هست؟»، قرار گرفته اند. اگر
زمانی این سئوال، سئوال نخبگان فکری ایران بود. امروز سئوال فراگیری است که درب
خانه های سران کودتا را هم می زند!
طنز
تلخی است ولی وقتی همهء اطرافیان کسی با نگاه استفهامی به آدم نگاه می کنند و این
سئوال را دارند که چرا "استعفاء" نمی کنی؟! آیینه هم می تواند سربه سر
آدم بگذارد!
و
قهراً جائی امن تر از "سوراخ موش" برای پنهان شدن باقی نمی ماند!
در
این سو اما! قوامِ استدلال است.
«ما
صبر می کنیم! چون می دانیم چه چیزی را می خواهیم و آنرا چگونه بدست خواهیم آورد!»
***
گزاره هایی برای امروز!
کودتا
مرده است! اما:
2- سران
و عوامل "جهل و خرافه"، "علم ستیزی و توهم" و خود "خدا"
انگاران هنوز فرصت دارند. به صفوف مردم رنج کشیدهء ایرانی برگردند. می توان و باید
به تمامی آنها "امان نامه" داد، که به خاطر عملکردی که ناشی از «دستورات
یک سیستم کودتائی و معیوب بوده و بر این قرار بر مردم "ظلم" کرده اند»،
در فردای "سبز" بخشیده خواهندشد.(نه اینکه فراموش شود!)
3- «هیچ
کس بدون شاکی خصوصی در هیچ محکمه ای احضار نخواهدشد! و "کرامت انسانیِ"
عوامل کودتا محترم خواهد بود!»
زنده
باد آزادی! اما:
یک
عالمه "کارِبر زمین" مانده، برای ساختن ایرانی که در جایگاه شایستهء
تاریخی خود قرار داشته باشد، در پیش رو است!
1-
توجه داشته باشیم که دنیا و رهبران دنیا همیشه حساب مردم
ایران را از حاکمان جدا نگه می دارند.
2-
توجه کنیم که روشنفکران دنیا "بهار عربی" را تحت
رهبری "جنبش سبز" ایران می دانند.
3-
... زندگی ادامه خواهد
داشت!
11
مهر ماه سال 1391
No comments:
Post a Comment