Friday, June 22, 2012

مذاکرات هسته ای (بریدن با "پنبه" واین "شب" های "مهتابی")- چرا مذاکرات هسته ای بر مدار درست می چرخد

شب مهتابی روشن

توضیح تیتر:
چرا "پنبه" ، چون هیچ جائی برای اعمال خشونت نمانده است!
چرا "شب" ، چون اینکه منافع ملی 70 میلیون ایرانی با منافع باندی جناح حاکم منطبق نیست، هنری نیست که بشود به آن افتخارکرد!
چرا "مهتابی" ، چون هیچ جزئی از اجزای بازی تاریک نیست!

"چماق اتمی" کاربرد خود را از دست داده است. رسم قدیم این است که در این فاز "چماق"، که تغذیه آن هزینه های زیادی هم دارد. مثل "اژدهای بر دوش" به خوردن صاحب خود مشغول می شود.
 (درس عبرتی که چماقداران "با نمکی" می توانستند از فرود آن بر سر "سازندگی" یاد بگیرند! و نگرفتند)

واقعیت ملموس تر اما، این است که در اقتصاد های نفتی "کاهش یا افزایش" درآمد های نفتی با میزان خدمت گذاری دولت ها "نسبت عکس" دارد و  به میزان "اعمال کاهش درآمد های نفتی" از خرابکاری متمرکز دولتی در اقتصادهای نفتی کاسته می شود.(قدرت سرکوب اقتصادی نیز تا حدودی مهار می شود)

... واما "تحلیل" موضوعات مربوط به "مذاکرات هسته ای " از منظر نطر مردم ایران:


قحط الرجال در یک حکومت چگونه واقع می شود؟
قحط الرجال بمثابه هر پدیده اجتماعی دیگری یک فرآیند دو گانه است.
اول آنکه اکثریت “افکار عمومی” از اساس کاری را که برای انجام آن کار “رجلی” لازم است، قبول ندارد!
دوم اینکه مجری کار به دلیل “کسر اعتماد به نفس” جرات سپردن آن کار را به “رجلی” که به غیر خودش است، ندارد.
دچار بودن به پدیده “قحط الرجال” به استناد هر دو گزاره فوق مرحله ای از “پروسه اعمال حاکمیت” مقتدرانه نمی تواند باشد و از نشانه های یک حکومت “توتالیتر” هم نیست.
مجموعه حکومتی که با پدیده قحط الرجال روبرو گردیده، اگر عاقل باشد می تواند به راحتی برآورد نماید که “نخبگان مناسب برای انجام امور اجرائی به دلیل اشراف به نادرستی “راه” حتی با قیمت ها و هزینه چند برابر “حاضر نیستند” در پروژه “باخت – باخت” مشارکت نمایند.
وچون این حکومت ها با “کسر اعتماد به نفس” پس از اطلاع از واقعیت “عدم پذیرش نخبگان ” روبرو می شوند روی دوم سکه “عدم مقبولیت” خود را نشان خواهد داد. که به صورت “قحط الرجال” خود را می نمایاند.
مدیران ارشد که در پیش برد برنامه های خود با پدیده “قحط الرجال” روبرو می شوند، دو راه بیشتر ندارند:
اول آنکه به اصلاح “برنامه” به گونه ای بپردازند که ضمن تامین منافع و اهداف خصوصی “مقبولیت” حداقلی از نخبگان را نیزبه برنامه جلب نمایند.
ویا اینکه در لاک دفاعی فرو رفته سعی کنند کل مراحل اجرائی کار را “شخصاً” به انجام برسانند.
و اما “علم مدیریت” این آقایان را به شدت تنبیه خواهد کرد. چرا؟
برای اینکه سپردن “کار به افراد کاردان” حداقل مورد نیاز انجام هر پروژه ای است! و وقتی که بهترین “اهداف وبرنامه ها” بدست افراد “نا بلد” انجام میشوند. مثل دفاع “بد” تیشه بر ریشه “اصل کار” خواهد زد.
به همین دلایل پیش بر شمرده اما، شرایط “قحط الرجال” امروز که جناح حاکم با آن روبرو است. در میان نخبگان، بیشتر موجد “دلسوزی” است تا دلیل “عصبانیت”، چرا که پس از آغاز “فرآیند” و پدیدهء روبرو شدن با “قحط الرجال” در واقع بازی “یکی بر سر شاخ بن می برید” در “سیستم اعمال حاکمیت” شروع شده است.
مرحله ای از تاریخ که تحت عنوان ” افکار عمومی اعمال حاکمیت را نمی پذیرند و حاکمان قادر به اعمال قدرت نیستند” شناخته می شود.
این فرآیندی است که از نماز جمعه 29 خرداد 1388 با قبول کلیه مسئولیت اقدامات “دوران”، توسط جناح حاکم در جامعه ما تشدید شده است. اینکه بزرگترین “داشته” حاکم در “مذاکرات هسته ای” از آقای سعید جلیلی  به آقای علی باقری “داماد خانواده” تغییر مکان می دهد نیز نمونه دیگری از ورود به تشدید بیشتر بحران “قحط الرجال” در اعمال حاکمیت است.
این که “مصلحان اجتماعی” در میان “نا باوری” اپوزیسیون برای جلوگیری از این نوع “سقوط حتمی” از آبروی خویش مایه می گذارند نیز از همین منظر قابل “ارزش یابی” است. آنها می دانند که با پیشرفت بحران “قحط الرجال” که همان نمونه تاریخی “کور کردن فرزندان توسط نادر شاه” فاتح هندوستان برای نشان دادن خسارت های آن کافی است. بیشترین خسارت بر کیان مملکت و ساکنان آن وارد خواهد شد و این پدیدهء “نادانی” در هیچ حالتی به نفع “جامعه” نیست و اگر می شود و تا می توان، باید از این نوع “سقوط” ابرام داشت.
برای ثبت در تاریخ هم که شده باید به اطلاع آقایانی که “بر سر شاخ” در حال “بن بریدن” هستند، رساند!
راه خروج از این بحرانی که به آن دچار شده اند بازگشت به “تکریم” افکار عمومی است و حداقل هزینه های این بازگشت “غلبه بر بحران قحط الرجال” در مسیر حرکت است که در پیش رو است.
ما آنچه شرط بلاغ است گفتیم!
پا فشاری بر ادامه اشتباهات بویژه “تحمل دولت نادانی” تا آخرین قطره وجود و عدم بازگشت به “جمهور مردم” پاشنه آشیل این مسیر است که آقایان پیش رو دارند. هنوزبرای قبول “جمهور مردم” که در انتخابات 88 بیان شده است. اندکی وقت باقی است.
یا حق

و اما… آیا می توان انتظار داشت جهان متمدن و سیاست مداران کشورهای دیگر به اندازه مردم صلح دوست، مسالمت جو و عافیت اندیش کشور ما در برابر تعرضات یک جریان تاریخی “متحجر” سیاست سکوت و مدارا را پیشه نمایند؟
حداقل عقل معاش و مشاهده آنچه بر مردم با حیا و مسالمت جوی ایران گذشته و می گذرد به روشنی بیانگر جواب منطقی به سئوال فوق است. مردم ایران اجازه دادند که “سلاح قدرت ملی” به دست ” مست زنگی” بیافتد و سالها هست که مجبور به تحمل همه نوع ناملایمت ها و ستم های ناروا گردیده اند. همین تجربه کافی است که جواب جامعهء جهانی روشن و شفاف یک “نه” بزرگ به جناح حاکم و جویای نام و پیگیر برای دست یابی به انرژی حتی در “قالب” صلح آمیز آن ولی بدون نظارت بین المللی باشد.
نکته ای که نباید از آن غافل بود، اما این نکته اساسی و با اهمیت است که خوشبختانه تا امروز تمامی جامعه جهانی حساب جداگانه ائی برای “مردم ایران” در مقایسه با جناح حاکم به شدت “دروغگو” باز کرده اند و این موضوع در عین حال که مبین پتانسیل کافی در جامعه جهانی برای همراهی با عقلای ایرانی است، بار مسئولیت بیشتری را نیز بر آنها تحمیل می نماید. آن مسئولیتی که پیشگامان اصلاح و برگرداندن ایران به  مسیر صحیح تاریخی با مدیریت داهیانه، مجبور به جوابگوئی به آن بوده و هستند وآن روشن کردن افکار عمومی در مقابل هجمه “عوام فریبی” دجاله وارجناح حاکم است و این مهم انجام نخواهد شد مگر با روشن کردن نکات تاریک و تاباندن نور آگاهی و دانائی بر محدوده های تاریک نگهداشته شده با دغل ودروغ و ریا.
در این مسیر به “حداقل وحدت” بین همه علاقه مندان ایران و انسانهای سالم و صادق نیاز است و “بادا”  که در این حد از وحدت بتوانیم “همدل” و “هم پیمان” برای ریشه کن کردن “جهل” و “عوام فریبی” پایدار و استوار باشیم!
مذاکرات آخر خرداد در “مسکو” به عنوان بخشی از سناریو “جنگ طلبی” و” صلح جوئی” جهانی به رصد و مراقبت ویژه “مردم ایران” نیاز خواهد داشت و «دنیا و مذاکره کنندگان کشورهای 5+1 باید بدانند که تا زمانیکه با «نمایندگان مشروع» مردم ایران «طرف مذاکره» نیستند، هر گونه «تحریم اقتصادی» ایران و یا هر گونه «تقابل نظامی» با جناح حاکم جز ضربه زدن به «جنبش مردمی» در ایران حاصل دیگری ندارد و صرف زیاده طلبی های جناح های حاکم توجیه کننده رفتارهای منفعت طلبانهء «دنیای متمدن » امروزی نمی تواند باشد.»(نقل از یادداشت “ما و مذاکرات 3 خرداد”  بغداد).
وقت آن است که با یاری تمامی علاقمندان به سرنوشت میهن،  جهان متمدن و نمایندگان افکار عمومی دنیا در تیم 1+5 نیز صدای “هم آوای” مردم ایران را شنیده و مطلع شوند که تا زمانی که با “نمایندگان مشروع مردم رنج کشیده “، طرف مذاکره نیستند، هر گونه “تحریم غیر مالی جناح حاکم” و “اقدام نظامی” علیه ایران از کوچکترین منطق دیپلماسی بین المللی بر خوردار نخواهد بود!
البته تا امروزمذاکره کنندگان کشورهای 1+5 نشان داده اند که با هوش تر از آن هستند که به جناحی از حکومت در ایران “اعتماد” نمایند که نه تنها به دنیا و نه تنها به مردم و مطالبات بر حق مردم ایران “دروغ ” می گویند. حتی به “خودشان “هم دروغ می گویند.

No comments:

Post a Comment