مذاکرات هسته ای و آنچه فعالیت های
هسته ای دولت احمدی نژاد را شکل داده است. از ابتدا کار برد "سیاسی" داشته
و قهراً برای پیشرفت در تاریخ "علوم و فنون" میهن کار برد "علمی و
عملی" نمی توانسته داشته باشد . تقریباً تمامی دست اندرکاران فعالیت های
اجتماعی و اقتصادی اذعان دارند که سطح فرهنگی دستیابی به تولید انرژی هسته ای به عنوان یکی از دستاوردهای پیشرفته علوم وفنون در
تاریخ بشر به پیش نیازهای حداقلی از سطح زندگی ورفاه ، خط فقر، سطح اشتغال ، ثبات
در قانون گذاری و ثبات در سیاست های مالی و پولی و امکان و ارزش مبادله آزادانه
پول ملی دارد.
وقتی مولفه های مورد نیاز برای
رسیدن به حدی از پیشرفت در امور مورد "مطالبه " فراهم نباشد. اقدام در
آن جهت بیشتر سمت وسوی عوام فریبی و فرافکنی در معادلات سیاسی و اجتماعی را تداعی
می کند و این دقیقاً بعد از 7 سال از اجرای «مدل مشعشع از مدیریت جهانی» تیم حاکم
و توجه به روند تخریب در کلیهء عرصه های اجتماعی از بهداشت عمومی، سطح ارائه
تحصیلات، بحران های اشتغال، کارآفرینی، چک های برگشتی و بحران های اجتماعی چون
اعتیاد، میزان خسارت های ناشی ازتصادفات رانندگی و... هر صاحب نظر بیطرفی را به
این جمع بندی میرساند که مدعاهای بزرگتر از توانائی های فنی، اجتماعی، و حتی
تاریخی صرفاً ناشی از "شکست عملی در پیش برد سیاست های جناح حاکم بوده"
و منبعد نیز خواهد بود.
دروغ نهادینه شده و پنهان در جهان
بینی رسمی در کشور، و سیاست های "خود گوئی و خود خندی" جناح حاکم بویژه
در عرصه های زندگی روزمره "شهروندان" آنچنان خسارت هائی را به بار آورده
که الحق بنا به اظهار آقای خاتمی رئیس جمهور سابق باز سازی خسارت های ناشی از آن
به تلاش شبانه روزی بیش از یک نسل نیاز خواهد داشت.
و اما آیا می توان انتظار داشت جهان
متمدن و سیاست مداران کشورهای دیگر به اندازه مردم صلح دوست، مسالمت جو و عافیت
اندیش کشور ما در برابر تعرضات یک جریان تاریخی "متحجر" سیاست سکوت و
مدارا را پیشه نمایند؟
حداقل عقل معاش و مشاهده آنچه بر
مردم با حیا و مسالمت جوی ایران گذشته و می گذرد به روشنی بیانگر جواب منطقی به
سئوال فوق است. مردم ایران اجازه دادند که "سلاح قدرت ملی" به دست
" مست زنگی" بیافتد و سالها هست که مجبور به تحمل همه نوع ناملایمت ها و
ستم های ناروا گردیده اند. همین تجربه کافی است که جواب جامعهء جهانی روشن و شفاف
یک "نه" بزرگ به جناح حاکم و جویای نام و پیگیر برای دست یابی به انرژی
حتی در "قالب" صلح آمیز آن ولی بدون نظارت بین المللی باشد.
نکته ای که نباید از آن غافل بود،
اما این نکته اساسی و با اهمیت است که خوشبختانه تا امروز تمامی جامعه جهانی حساب جداگانه
ائی برای "مردم ایران" در مقایسه با جناح حاکم به شدت
"دروغگو" باز کرده اند و این موضوع در عین حال که مبین پتانسیل کافی در
جامعه جهانی برای همراهی با عقلای ایرانی است، بار مسئولیت بیشتری را نیز بر آنها
تحمیل می نماید. آن مسئولیتی که پیشگامان اصلاح و برگرداندن ایران به مسیر صحیح تاریخی با مدیریت داهیانه، مجبور به
جوابگوئی به آن بوده و هستند وآن روشن کردن افکار عمومی در مقابل هجمه "عوام
فریبی" دجاله وارجناح حاکم است و این مهم انجام نخواهد شد مگر با روشن کردن
نکات تاریک و تاباندن نور آگاهی و دانائی بر محدوده های تاریک نگهداشته شده با دغل
ودروغ و ریا.
در این مسیر به "حداقل وحدت"
بین همه علاقه مندان ایران و انسانهای سالم و صادق نیاز است و "بادا" که در این حد از وحدت بتوانیم "همدل"
و "هم پیمان" برای ریشه کن کردن "جهل" و "عوام
فریبی" پایدار و استوار باشیم!
مذاکرات آخر خرداد در
"مسکو" به عنوان بخشی از سناریو "جنگ طلبی" و" صلح
جوئی" جهانی به رصد و مراقبت ویژه "مردم ایران" نیاز خواهد داشت و «دنیا
و مذاکره کنندگان کشورهای 5+1 باید بدانند که تا زمانیکه با «نمایندگان مشروع»
مردم ایران «طرف مذاکره» نیستند، هر گونه «تحریم اقتصادی» ایران و یا هر گونه
«تقابل نظامی» با جناح حاکم جز ضربه زدن به «جنبش مردمی» در ایران حاصل دیگری
ندارد و صرف زیاده طلبی های جناح های حاکم توجیه کننده رفتارهای منفعت طلبانهء
«دنیای متمدن » امروزی نمی تواند باشد.»(نقل از یادداشت "ما و مذاکرات 3 خرداد" بغداد). خ