Monday, October 15, 2012

نقدی بر یادداشت «راه دیگری هم وجود دارد» - الههء بقراط / تقدیر از حس مسئولیتی "ارزشمند" و دعوتی به "امید، شادی و عشق" به زندگی



یادداشت «راه دیگری هم وجود دارد» - الههءبقراط  با تحلیلی از اوضاع نامناسب منطقه و معضلات پیش روی مردم ایران شروع می شود و با نقد دو دیدگاه :

-          جمهوری اسلامی
-          مخالفان جمهوری اسلامی
زاه سومی را پیشنهاد می دهد که من به دلیل "حس "مسئولیت پذیری" ارزشمندی که در آن یافتم؛ عیناً از یادداشت ایشان نقل می کنم.

راه معترضان و مخالفان
راه دیگری اما وجود دارد که اگرچه برخی از درون نظام جمهوری اسلامی، بیراهه‌ای از آن را به عنوان شعار و برای سوءاستفاده مطرح می‌کنند، مثلا «وحدت ملی»، لیکن هرگز از پس همان بیراهه نیز برنخواهند آمد. برای نمونه، سر دادن شعارهای مقبول مانند شعار «تغییر» در «انتخابات» ریاست جمهوری خرداد 88، یک چیز بود و داشتن ظرفیت و کیفیت‌های عملی کردن آنها یک چیز دیگر.
آن راه دیگر را تنها مخالفان دمکرات رژیم ایران می‌توانند پیش پای جامعه بگشایند و معترضانی نیز که ادعای آزادی و دمکراسی دارند، تنها با گام گذاشتن در این راه می‌توانند ادعای خویش را تحقق بخشند.
این راه، راه آشتی ملّی است. راه عفو عمومی، راه پیوستن نیروهایی که به واقع باید از مردم و مملکت دفاع کنند لیکن هر بار برای پاسداری از آن خانواده‌های مافیایی، اعم از آخوند و غیرآخوند، بسیج می‌شوند که به تاراج و غارتی در ایران پرداخته‌اند که در تاریخِ کشور بی‌سابقه است.
این راه، راه اتحاد برای دمکراسی و حقوق برابر برای همه ایرانیان است. راه به کار گرفتن ابتکار و نیروی بیکران اهالی همه مناطق ایران. راه از میان برداشتن تبعیض‌های قومی. راه سپردن حکومت به مردم و تأمین حاکمیت ملی. راه فرا خواندن همه احزاب و گروه‌های سیاسی، آن هم با نام و نشان، برای بر دوش گرفتن بار سنگین ایفای نقشِ خود در تعیین سرنوشت کشور. نه برای پس از جمهوری اسلامی، بلکه برای امروز، برای روزی که هنوز جمهوری اسلامی هست و تمام امکانات را از همگان، به غیر از اعوان و انصار خودش گرفته است. اعوان و انصاری که دایره آنان نیز هر روز تنگ و تنگ‌تر می‌شود.
این راه، راهی است که باید اراده پیمودن آن را داشت و این اراده بدون فرا رفتن از منافع فردی و گروهی ممکن نیست. راهی که به رژیم، به مردم ایران، و به جامعه جهانی اعلام می‌کند، نیرویی وجود دارد که می‌تواند راه نه جنگ و نه جمهوری اسلامی را بگشاید. راهی که هنوز نه جنگ است و نه جمهوری اسلامی، و اگر فرصت‌ها از دست برود، هم جنگ خواهد بود و هم جمهوری اسلامی، اما این بار و از آن پس، با «اسلام‌گرایان میانه‌رو»! و من به عنوان یک انسان به شدت سیاسی، و یک زن معتقد به حقوق برابر و مخالفِ حجاب (اعم از اجباری یا اختیاری!) و یک روزنامه‌نگار که محدودیتی برای فکر و زبان خویش قائل نیست، از هم اکنون از آن آینده می‌ترسم و نسبت به آن هشدار می‌دهم، برای خودم هم که شده، هشدار می‌دهم!

در خصوص آنچه به عنوان نقد بر این یادداشت باید اضافه کرد. اشاره به وجهی از دیدگاه در آن است که با ساده کردن موضوعات   "پیجیده" در نگرشی سه وجهی به نتیجه گیری میرسد. پدیده ای را در نظر گرفته راه کار های چپ و زاست برای غلبه بر بحران در پدیده را تصویر می نماییم – بصورت من درآوردی – سپس در ارائهء راه سوم که "نه این" است و "نه آن" از مشخصه های معیوبِ دو راه کارِ فرضی دوری کرده، به وجوه اشتراک آنها به عنوان سند ثبوت نظریه می رسیم. (بیان دیگر این نوع از انتساب اندیشه به رقیب حالت تنها به قاضی رفتن هم می تواند باشد)

در یادداشت «نقدی بر مواضع «علی شکوری راد»، «فرخ نگهدار» وتاکیدی بر ضرورت نوآوری در شرایط جدیدِ «نقش هاشمی رفسنجانی» در نجات ایران از فلاکت ملی» به علت ناتوانی این  نحوه نگرش  و تحلیل های مبتنی بر آن بطور مشروح اشاره شده است  – خواندن یادداشت  توصیه می شود – و در این نقد بر نوشتهء باتو الهه بقراط صرفاً به این نکتهء اساسی می پردازم که نتیجهء دریافتی "الهه" از شرایط،  «هرچند صحیح و کاملاً منطبق بر احساس مسئولیتی سرشار از عشق به زندگی است». می توانست بر یقین هائی که در یادداشت «سقراط؛ تصور اینکه فردی سجیه ای را دارا باشد که در واقع ندارد مرضی دانست که کم از دیوانگی نیست - چه باید کرد؟» به آنها اشاره شده نیز استوار باشد.

بر آنم که صدای "هشدار" الهه را باید به گوش همه رساند و در ضمن باید از ایشان تقاضا کرد، از افتادن در تلهء تحلیل های سه وجهی (چپ، راست ، میانه ) اجتناب جدی داشته باشند. علوم اجتماعیِ جدید بینهایت راهکار و فرصت هائی که ما نمی شناسم ولی با زندگی ما ارتباط ناگسستنی دارند را در پیش پای ما می گذارند و ما را فرا می خوانند تا  عافیت طلبی محتاطانه را کنار بگذاربم و از خودمان و مردمانمان بخواهیم «هر وقت بین "عقل" و "احساس" شان تناقضی ظاهر شد، شادی و نشاط یک زندگی زیبا و عاشقانه را به هیچ فردائی نفروشند.»

باشد تا چنین شود!

24 مهر (مهرگان ) 1391 

No comments:

Post a Comment