Wednesday, December 5, 2012

وقتی "ناامیدی" های پروفسور پرویز کردوانی و "امیدواری" های باندهای مافیایِ فساد در «رفتار با محیط زیست» با هم تلاقی می کنند؛ چه باید کرد؟


خبرها و نظریات کارشناسی پروفسور کردوانی که بر اساس حداقل اصول شناخت علمی و قبول واقعیت مدیریت فشلِ جهل و فساد در جمهوری اسلامی ایران بیان می شوند. در بنگاه های خبر پراکنی فارس و سایت فرمانده زاکانی – جهان نیوز – امکان انتشار یافته اند. شادمانی از حمایت نظریات کردوانی در مرگ دریاچهء ارومیه آخرین آنها است: (بخوانیم)


*****
سبز باید بود!

واقعیت این است که نظریات پروفسور کردوانی با پذیرفتن شرایط محاطی "مدیریت باندهای مافیائی" می توانند صد در صد حامل های واقعی و پذیرفتنی در موضوعات مطرح شده باشند. ولی هر فرد عادی با تحصیلات دبیرستانی هم می تواند تشخیص بدهد که این نظریات مبتنی بر «واقعیت های صرفاً طبیعی نبوده» و در عرصهء عمل اجتماعی با حذف شرایط غیر طبیعیِ ناشی از مدیریت جهل و نادانی – فرضآنگی - باندهای مافیائی، امکان "انطباق" بر هم را نخواهند داشت.

واقعیتی که در نظریات پروفسور کردوانی موج می زند را در بیان روزمره تری هم می توان یافت. زلزله در آذربایجان!

زلزله در آذربایجان هم از نقطه نظر علمی کاملاً طبیعی و غیرقابل اجتناب بود و در یادداشت « واقع گرا باشیم! بااین دولت! سرکوب نهادهای مردمی امدادرسان! فلاکت وضعیت اقتصاد ملی!، امکان بازسازی خرابی های زلزله و تامین سرپناه برای زلزله زدگان قبل از فصل سرما، وجود ندارد.باید از امدادهای بین المللی استفاده کرد.» ادبیات دیگری از نظریه پردازی علمی – براساس واقعیت های موجود - ولی مشابه با نظریهء "مرگ دریاچهء ارومیه" و "مرگ تهران"، آورده شده است.

چیزی که می تواند مغفول مانده باشد؛ اما... این است که خوشحالی فرماندهی مافیای فساد از تلاقی نظریات علمی با آرزوهای آن باندها صرفاً تلاقی در نقطهء "مرگ" است. (شاید بوی کباب می آید؛ ولی دارند خر داغ می زنند!)

این یادداشت وظیفه دارد؛ ضمن صحه گذاشتن برنظریات پروفسور پرویز کردوانی و تاکید بر راهکارهای ممکن و مشترک، براساس دیدگاهی که در یادداشت «واقعگرا باشیم! ...» پیشنهاد شده است، جامعه مدنی و نهادهای مردمی را به اهمیت توجه به این نقاط تلاقی فرا بخواند و ضمن تاکید بر ضرورت درخواست کمک از سازمان های بین المللیِ محافظ محیط زیست در دهکدهء جهانی، «اهمیتِ تشکیل نهادهای خصوصی علمی، فنی و بویژه اجتماعی، را برای مدیریت بر اجرای پروژه های نجات ملی در موضوعاتی که جامعه ایرانی "دچار" آنها هستند؛ را بعنوان اولویت اول برای هرگونه اقدام اساسی "شبکه های اجتماعی سبز" معرفی نماید.»

نکتهء آخر اینکه پروفسور کردوانی هم این حق را دارند، که درفضائی که «سلامت روحی و روانی خودشان و اطرافیانشان از گزند مامورانِ "تیر خلاص" باندهای فسادِ حاکم در امان باشد»، بتوانند با تکمیل و بازپروری نظریه های علمی خود در این مهم یار و یاور نهادهای مردمی در کشور باشند!

نجات محیط زیست ایرانی از گزند "فرضآنگی" باندهای مافیای فساد امری لازم، مُقَدر و لابد است؛ یعنی اینکه انجام خواهد شد و حاکمان امروز ایران هم در خصوص همراهی با این فرایند و یا حذف از گردونهء تاریخ حق انتخاب خواهند داشت!  

15 آذر 1391

پی نوشت:
در خبرها آمده است که «باندهای مافیای حاکم به برداشت نمک کف دریاچهء ارومیه به منظور برداشت و تولید کیک زرد و برنامه های هسته ای خود شدیداً نیازمند هستند».
در این فرصت و برای تنویر افکار عمومی لازم است اضافه شود که «جهان متمدن به رهبران دروغ و تقیه در حکومت ایران اعتماد ندارند و اجازهء تکمیل پروژه به آنها داده نمی شود». ولی در صورتی که از نقطه نظر ملی و در توافق با سازمان های انرژی بین المللی و سازمان ملل قرار باشد، به برداشت نمک از دریاچهء ارومیه اهتمام شود. «طرح علمی و عملاً ممکن برای این برداشت – ضمن ادامهء حیات و شیرین کردن آب دریاچهء ارومیه وجود دارد.» و چنین پروژه ای نیاز به سلاخی اندیشمندان ایرانی و توطئه و ترفند ندارد!

No comments:

Post a Comment