Tuesday, December 25, 2012

آری اینچنین است برادر! «ندانستن» درد مشترکی است که چپ و راست و بالا و پایین نمی شناسد


1-       نامهء قوهء قضائیه که محسنی اژه ای به آن استناد کرده و اشاره می کند که در 23 آبان و 28 آذر طی آن نامه (+) از دولت خواسته شده است. لیست بدهکاران بانکی که بیشتر از 10 میلیارد ریال به سیستم بانکی بدهکارند - در پیگیری تهدید های احمدی نژاد - را اعلام نماید. بیشتر به یک شوخی ساده شبیه است! چرا؟(حداقل برآورد از تعداد بدهکاران بالای 10 میلیارد ریال می تواند 10 هزار پرونده باشد.)
اگر احمدی نژاد به لیستی 300 نفره اشاره دارد و تَصورِ دادستان کل این است که این 300 نفر را می توان بامعیار بدهکاران بیش از 10 میلیارد ریال پیدا کرد! فقط می توان صورت مسئله را با این سئوال خاتمه داد. «محسنی اژه ای آدرس عوضی نمی دهد؟»

2-       یادداشت مجتبی واحدی «پرونده رسواساز خامنه ای دردست گماشته او» در خصوص اینکه ایشان حدس می زنند که احمدی نژاد باید به اسنادی در خصوص خلاف های اخلاقی خامنه ای دست یافته باشد وگرنه موضوعات سیاسی و اقتصادی و انحرافات در این موضوعات "قابل" آقا را ندارند تا باعث نگرانی شوند هم ما را به همان سئوال قبلی راهنمایی می کند! «مجتبی آدرس را عوضی نگرفته؟»
3-       وقتی عطاالله مهاجرانی وزیر آقای خاتمی بعد از تحولات 88 در یادداشتی به "دست پاکی" خامنه ای اشاره کرد و اصرار داشت که موضوعات مالی را محل انحراف خامنه ای نمی داند. نمی توان نتیجه گرفت که «ندانستن! اصول گرا، اصلاح طلب و یا انقلابی نمی شناسد؟»
وقتی این سه گزارهء بالا را که کنار هم میگذارم. فرازی بر یادداشت «شاه دزد» رخ می نماید:

« دزدی بدون زحمتِ زیادِ 400 میلیارد دلار در 7 سال را اگر  "شاه دزدی" ندانیم، واقعاً نهایت بی انصافی است. صاحب نظران اقتصادی در اولین فرصت وبا وزیدن نسیم "سبز آزادی" در ایران آرزومند. دلایل کافی به ما ارائه خواهند داد که تاکنون دزدی به این بزرگی و به این آشکاری در تاریخ بشر  "مانند" نداشته است.
نویسندهء این مطلب اولاً آگاه است که هیچکدام از خوانندگان این یادداشت تصویر ذهنی روشنی از "مقدار" این میزان پول دزدی شده ندارند. ولی یقین دارد که هیچ یک از خوانندگان این مطلب "فلاکتی" را هم که در زندگی خود و اطرافیانشان در 7 سال گذشته اتفاق افتاده – در ضمن اینکه با گوشت و پوست و استخوان لمس می کنند – هنوز هضم و باور نکرده اند.
نوک قلهء فلاکت های اجتماعی، اعتیاد، بیکاری، فقر، فحشا، اختلافات خانوادگی بر سر مسائل جرئی مالی و آبشاری از چک های برگشتی در سیستم معاملاتی در بازار ایران هنوز از نقطه نظر ذهن ساده معادل با "خصلت های فردی نانجیب" شناخته می شود و ایرانی جماعت در زندگی شخصی خود از این همه بی مبالاتیِ بغل دستی که باعث شده "او" در منجلابی از "فلاکت" در غلطد حیران است. تا روزی که نوبت به خودش برسد.
تازه در این موقع است که متوجه می شود. آن چیزی که قاموسِ زندگی او را – همان سان که تا دیروز زندگی برادرش را – در هم می کوبد. حرص بدست آوردن "پوستینی" بر آب روان نبوده، بلکه این "پوستین" است که او را رها نمی کند!
من در این مقال و با ذکر واقعیت های ذکر شده در بالا فقط در نظر داشتم فرصتی برای آشنایی با "فلاکتی" که بر جامعه ایرانی رفته و در حال وقوع هست را فراهم نمایم. لیکن موضوع این یادداشت روشن کردن پروژکتور بر اتفاقات سیاسی روز است که در محفل مافیای حاکم بر ایران در حال وقوع است.»

درد کمی نیست! ولی باید قبول کنیم که «نداشتن درک عملی از بار مفهومی اعداد» نقطهء کورِ فهم اقتصادی "ملی" ما است. نقظه ای که باعث می شود مامور خرید دولتی از هول حلیم در دیگ بیافتد و «نخ بخیه با قیمت واحد 2 دلار را از فروشندهء خارجی  - به شرط اینکه فاکتور بشود 12 دلار و البته 10% کمیسیون مامور خرید را هم در آن منظور کرده باشند - بخرد!؟» 

-          پول شوئی های اخیر مسئولین،
-          کانتینر های دلار که روی دریا و توسط دزدان دریائی سومالیائی دزدیده شدند،
-          فروش گاز به ترکیه و دریافت طلا به عنوان بهای کالایِ فروخته شده و انتقال مبلغ معامله به صورت پکیج های 50 کیلوئی طلا توسط مامورین مسافر شده به مقاصد مصرف بعدی،
-          و 18 میلیارد دلار پول و طلائی که بعد از انتخابات 88 توسط مرزداران ترکیه ای توقیف شد و به عنوان پشتوانه در بانک مرکزی ترکیه "گماشته" شده است؛
همگی نشان از این دارد که مُصلح و خائن در این مملکت حداقلِ ریاضیات و علم اقتصادِ زندگی شهروندی را نمی داند. منافع حداقلی خود و باندش را نمی فهمد و دریغ از اینکه "پز عالمانه" هم می گیرد.

پی نوشت:
- در خبر ها آمده است که چین و هند که بنا به مجوز تحریم کنندگانِ حاکمان اسلامی ایران - بطور هوشمند - اجازه دارند، در تهاتر با "غذا" و "کالا" از ایران نفت بخرند؛ اخیراً تقاضای تخفیف بیشتر در معامله با ایران را دارند! و این نکته ناشی از گران تمام شدنِ معاملهء تهاتری - در دورانِ معاملات مدرن در اقتصادِ روز در جهان - است!(ضرورتی نمی بینم در این خصوص توضیح بیشتری بدهم! فقط اینکه این درخواست، دلیل اقتصادیِ مبرهن دارد! حتی اگر ندانستن ما اجازه نمی دهد که علت آنرا بدانیم!)
- به این گزاره که از سایت رسمی علی لاریجانی نقل می شود و در تاریخ 22 آذر منتشر شده است، توجه داشته باشیم. تا امروز 6 دی ماه 14 روز وقت وجود داشته که اشتباه آن رفع شود ولی هنوز اقدام نشده:
«رئیس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: واردات کشور از 30 هزار میلیارد دلار امروز تا 80 هزار میلیارد هم رسیده و ما حتی سالانه در حدود 80 میلیون دلار چوب بستنی از آلمان وارد می کنیم.»(تصویر صفحه را نگهداشتم و اینجا می توانید صفحه را ببینید.) - نکته را به ارزیابی خواننده می گذارم!

No comments:

Post a Comment