Thursday, January 17, 2013

نقدی بر «ضرورت وفوریت نادیده گرفتن ماشین کودتا و...»/ آیا روشنفکران و اپوزیسیون ایرانی درک درستی از توازن قوا و رفتارهای جامعه شناختی مردم ایران با کودتاگران دارند؟






در تحلیلی که 20 آبان 91 تخت عنوان «وضعیت روحانیت در ایران» نوشته شد؛ آمده است:
... تصویری که در بالا بدست آمد. واقعیت امروز سیاست در ایران است. صف بندی غریبی است که در یک طرف آن میلیون ها ایرانی آرزومند و بخش اصلی از بدنهء روحانیت که یا آگاهانه و یا به دلیل محرومیت از نعمات سلطانی در سمت مطالبات مردم قرار دارند، قرا گرفته اند و در سمت مقابل به تعداد انگشتان دست "روحانی" و حداکثر 1000 نفر گرگ دریدهء آدم خوارِ معتاد به دلارهای نفتی که در نهایت جر "کثیف کردن" دلارهای نفتی - که می باید به عنوان سرمایه های مردم ایران به خدمت گرفته می شدند - هیچ ویژه گی برجسته ای نزد آنان باقی نمانده است.
نتیجه گیری نهایی این تحلیل نیز به شرح ذیل تدوین شد:
 در فرصتی که می توان به جرات آنرا بیشتر از یکی دو ماه ارزیابی نکرد. باقی ماندهء روحانیون در قدرت می توانند به فراخوان هم صنفی های عاقلتر خود گوش داده فرصت ایجاد نمایند گرگ های دست آموز وحشی شده به قفس های خود بازگردانده شوند. و جامعه در خصوص اصلاح ساختار سیاسی تصمیم تاریخیِ جدیدی اتخاذ نماید.
بعد از این مدت "با درگیری" و یا "بدون درگیری" بساط حضور حاکمیت غیر مردمی به دست مردم ایران و یا قدرت های متمدن دنیا برچیده خواهدشد!
به عنوان یک ایرانی که ذره ای از کینه و نفرت و بداندیشی نسبت به فلاکت 33 سال رنجی که بر گرده کشیده نمی توان در او سراغ گرفت، صاحب این قلم ساده ترین و کم درد ترین راه را برای مردم و تاریخ ایران آرزو دارد. با استفاده از فرصتی که با بازگشتن شهروندان به موقعیت های اجتماعی خودشان شروع می شود و با انتخاباتی آزاد، موقعیت سیاسی لازم برای بازسازی خرابی های 33 سال نکبتی که برما گذشته است را فراهم خواهد کرد. (اینجا بخوانید)

در یادداشت «ضرورت وفوریت نادیده گرفتن...» و یادداشت های پیوست آن دیدگاههای پشتیبان «اعمال حاکمیت جنبش سبز» تدوین شده است. بنظر می رسد اپوزیسیون کلاسیک ایرانی با قدمتی بیشتر از 30 سال از این دیدگاه استقبال نمی کنند و برخی از دوستان اعتقاد دارند که «مگر می شود ماشین تا بن دندان مسلح و سرکوب را با ابزار مسالمت آمیز ممکن است؟»

نکته اساسی که در این خصوص بنظر می رسد مغفول مانده باشد را در این یادداشت باز می کنیم.
واقعیت این است که مجموعهء موضع گیری های جریانات سیاسی از دگر اندیش تا اصلاح طلبان حکومتی در خصوص موضوعات روز در جامعهء ایرانی مبین این واقعیت است که فعالین سیاسی – به هر دلیل – در برآورد کنشگری سیاسی شهروندان ایرانی "دچار" غربت نگران کننده ای شده اند.
معنی و مفهوم این گزاره چیست؟
به اجبار و برای روشن کردن موضوعی سهل و ممتنع از رفتار اجتماعی اکثریت مطلق شهروندان ایرانی و تاکید بر سلامت روحی و روانی جامعهء مدنی به سرفصل دیگری از ضرورت های زندگی اجتماعی می پردازیم.

به نظر شما در شمول جهانی و کشور های مختلف  نسبت «هزینهء تخصیصی برای آموزش فرزندان» به «درآمد سالیانه» در «خانواده های متوسط و متوسط به پایین» بیشتر است یا «طبقات فرادست و ثروتمند»؟
بر اساس مطالعات انجام شده در کشور های مختلف دنیا «نسبت هزینه تخصیصی به تحصیلات فرزندان» یکی از اِلمان های قابل توجه در برآورد «توسعه» اجتماعی است. در این یادداشت به این موضوع نمی پردازیم و صرفاً با اتکا بر این واقعیت که نسبت تخصیص در آمد به هزینه تحصیل فرزندان در ایران – بویژه در اقشار متوسط و متوسط به پایین – یکی از درخشان ترین مقادیر در مقایسه با کشورهای دیگر دنیا است.
به نسبت تحصیلات عالیه در مقایسه تحصیل دختران و پسران (1.22) در سال 2005   (که شاید از محدود موضوعات «توسعه یافتگی» است که ایران در این موضوع در «رتبهء اول در جهان» قرار دارد.) اشاره کرده و این نتیجه گیری ابتدائی را خواهیم داشت که برای جمعیتی از آحاد جمعیت دنیا – ایرانیان – که نسبت "هزینهء تحصیل فرزندان به در آمدِ خانوار" در آن  در  رتبه های اول در دنیا قرار دارد واین نسبت در تحصیلات دختران به پسران بر تارک «توسعه یافتگی» در دنیا قرار گرفته! می توان از توسعه نایافتگی اجتماعی صحبت کرد؟(این نسبت در "سوریه" (0.95) و رتبهء 139 است.) (منبع )
از اشاره به موضوع بالا در نظر داشتیم به این واقعیتِ توسعه یافتگی اجتماعی در ایران امروز به پردازیم و تاکید داشته باشیم که به صورت «خودآگاه» یا «ناخودآگاه» افکار عمومی در ایرانِ امروز نسبت به تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران با راهکارهای مبتنی بر شورش ودرگیری خیابانی «انتخاب تاریخی» خود را انجام داده و تحت هیچ عنوانی موضوع تغییرات اجتماعی در ایران با راه کار های «غیر مسالمت آمیز» مشارکت کنندهء عام  نخواهد داشت!
با توجه به موضوع اساسی فوق که در تحولات آتی در ایران مهمترین نقش را بازی خواهد کرد. این سئوال بطور جدی پیش می آید که اپوزیسیون حکومت ایران که در خارج از کشور مستقر شده اند؛ در انتظار کدام تحول و تغییر در جامعهء مدنی ایرانی هستند؟
توجه اپوزیسیون خارج از کشور و بخشی از جوانان پرشوری که در سالهای اخیر به صفوف جنبش سبز تعلق خاطر نشان می دهند - و در حال حاضر به منتقدین مردم ایران که «چرا به خیابان ها نمی ریزند؟» تبدیل شده اند – را به واقعیت های جاری در تحولات اجتماعی در ایران جلب کرده و یادآور می شویم که اگر «برنامه و سیاستی "صددرصد مسالمت آمیز" برای انجام تغییرات سیاسی تدوین نکرده باشند، کوچکترین امیدی به داشتن نقش در تحولات در حال انجام در ایران نداشته باشند». 
و این واقعیت را با این گزارهء نهایی جمعبندی می کنم که «هر گونه اقدام افراطی در فرآیند تحولات آتی جامعهء ایرانی»، آب به آسیاب «دیکتاتوری ولایت فقیه» ریختن خواهد بود و این دوستان اگر «امیدی به همراهیشان با جنبش سبز مردم ایران نیست» مورد این درخواست جدی خواهند بود که «شَر نرسانند»!
دی ماه 91

پی نوشت:
در نوشتهء جداگانه ای در خصوص «جیغ های بنفش فرماندهان کودتا در ایران که در خصوص شورش گرسنگان و نا آرامی ها در شهرستان ها - قبل از انتخابات – که برای «حذف انتخابات 92» به آن نیاز دارند، خواهیم پرداخت». 

No comments:

Post a Comment