چکیده :شش فعال ملی مذهبی باارسال نامه سرگشاده ای به آیت الله خامنه ای، با تاکید بر اینکه شرایط فعلی برایانجام چنین مذاکره ای به نفع ایران نیست، پیشنهادهای خود را برای زمینه چینی مذاکره در شرایطی بهتر و نه از موضع ضعف، مطرح ساختند. آنها با پیش بینی اینکه مذاکره ایران و آمریکا در شرایط فعلی، از موضع برابر نخواهد بود، به طور مشخص پیشنهاد کرده اند: ایران زمان مذاکره را عقب اندازد و قبل از شروع مذاکره تمهیداتی را فراهم کند و سپس با قدرت ملی به میز مذاکره بازگردد؛ تمهیداتی همچون برگزاری انتخابات آزاد و بدون نظارت استصوابی و انتخاب رئیس جمهوری که واقعاً نماینده مردم باشد، تعلیق غنی سازی اورانیوم، آزادی کلیه محصورین و زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب و نهادهای مدنی و جایگزینی فضای امنیتی – نظامی کنونی با فضای دمکراتیک و همدلی ملی....
این نقد با در نظر گرفتن نکات ذیل نگاشته می شود و واجد
«فراخوانی است به فریاد در سکوتِ مصلحین ایرانی!»
1- این "نقد"، نقد نظر است و ذره ای از
احترام به نویسندگان دلسوز نامه نمی کاهد.
2- واقعیت این است که «رهبری فردی و مافیایی که
حیاتِ انسان ایرانی را – حداقل از انتخابات 88 – به گروگان گرفته است.» قادر به
اعمال حکومت بر جامعهء مدنیِ متکثر ایرانی نیست.
3- واقعیت این است که خامنه ای و همراهان، بهتر
از "ما" می دانند که «مذاکره با آمریکا، 5+1 و رفع تحریم های بین المللی»
نمی تواند از سقوط حکومتی که قبلاً ساقط شده است جلوگیری نماید.
دوستان و فعالین اجتماعی ایرانی!
در شرایط خطیری قرار داریم و کیان کشور در حال سوق داده شدن
به سمت "بهارِ طبیعتی" است که می تواند به نابودی تمامی زیرساخت های
حیات در ایران تبدیل شود.(در این نکته هم نظر هستیم.)
جناحی که به عنوان حاکمان شناخته می شوند، از شرایط خطیر
کشور، قدری بیشتر از همهء مصلحین و دلسوزان ایرانی آگاه است. ماشین اطلاعاتی که
سیستم در اختیار دارد بعلاوه میلیاردها
دلار ثروت انباشته، آنها را قادر می کند که در "تک و پاتک" جنگ های
اطلاعاتی و جنگ روانی از قدرت مانور بیشتری برخوردار باشند و به همین "دلیلِ
مبرهن" هم هست که از مردم ایران و فعالین اجتماعی و مصلحین دلسوز «سواری
مجانی» گرفته می شود.
«دشمن» کلید واژه ی همهء تاکتیک های ماشینِ سرکوبی است که بهتر
از هرکس می داند، حاکمیت بر جسم و جان انسان ایرانی را از دست داده و «دشمن» تنها
ابزاری است که، برای جلوگیری "موقت" از فروریختنِ کاخ قدرتی که موریانهء
فساد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تمامی اندام آن را خورده است، در اختیار دارد.
«ایران» با آن ادبیاتی که در نامهء شما دوستان نوشته شده،
باطل السحر کودتای مافیای حاکم است.
سئوالی که می ماند و قبل از هرچیز باید به آن اشاره کرد،
اما...
آیا امضاء کنندگان این نامهء سرگشاده ، قصدِ نقدِ نامهء «درخواست استعفا و عذر خواهی که به قلم استاد محمد ملکی نوشته و منتشر شده است را داشته اند»؟(اینجا)
دوستان!
1-
برای تبینِ درستی تحلیل دکتر محمد ملکی می توان هزاران برگ
تحلیل نوشت – تحلیل های منتشر شده در «ایران آباد» هم، براین بنیان، همگی موجود
هستند – در این مختصر برآنم که به نسل جوان و «شبکه های جنبش سبز» و امضاء کنندگان
عزیز و محترم این نامهء سرگشاده اعلام شود که تمامی نیرو های خود را برای تقویت
پژواک صدای «دکتر محمد ملکی» متمرکز بنمایند.
و اگر
نامهء اخیر این سرورانِ دلسوز را در نقطه مقابل مطالبات اعلام شده در نامهء دکتر محمد ملکی می بینند – من خود چنین می بینم – با احترام آن را نادیده بگیرند.
2-
توجه داشته باشیم که برای فروریختن خانه ای "چوبین" که بطور کامل توسط "موریانهء" جهل و ستم و نادانی
خورده شده است. تقابل خیابانی و درگیری های مکانیکی ضرورتی ندارد. در روزهای آتی
در تحلیل و اتخاذ خط مشی های مبارزاتی تنها ابزارِ مورد نیاز «روشن کردن مشعل
دانائی" است.
3-
گرد و خاک ناشی از فروریختن سیستم حاکم – یقیناً – برای سلامتی
زیان دارد و ترجیحاً باید از آن دوری کرد و حتی داشتن دستمال برای جلوگیری از
خطرات ناشی از تنفس این ویرانی توصیه می شود.
سازمانِ هدایتِ جامعهء مدنی را که بیشتر از 3 سال است «درفضای
حیات انسان ایرانی و مستقل از حاکمان شکل گرفته است را بهینه سازی بکنید». اعمال
حاکمیتِ مردم که با انتخابِ "نمایندگان واقعی" استقرار نهایی خواهد
یافت، از طریق تاباندن نور دانایی بر سلول های جامعهء مدنی ممکن است.
سلول هائی که از «هر شهروند یک رسانه» به «هر شهروند یک
دولت» ارتقاء یافته اند و «با اعمالِ حاکمیتِ شبکه های سبز مردم ایران - تا امروز -
شما و ما را از گزند ماشین سرکوب کودتا حفظ کرده اند!» می توانند با ابزارِ اطلاع
رسانی ودانائی - مستقل از «جیغ های بنفش سرداران ترسیدهء ماشین سرکوب» - «ایران»
را از گذرگاهِ بحرانی که خامنه ای و همراهانش ساخته اند، عبور دهد.
یقینِ تحلیل شده و اعتقاد عمیق دارم که دنیای متمدن در این
راه «یار و یاور» مردمی خواهند بود که «می داند چه چیزی را می خواهد بدست آورد»!
13 دی ماه 1391
پی نوشت:
امروز 13 دی ماه مصادف است با سالگرد فوت «نیما یوشیج شاعر»
و به این مناسبت شعری را که «شهریار» در جواب عافیت طلبی و دلِ سوختهء «هوشنگ
ابتهاج» سروده است. در خاتمه می آورم. (تفسیر این گوهر با خود شما!)
«سایه» جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه؟
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه؟
دور سر هلهله و هاله ی شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه؟
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟
بدتر از خواستن این لطمه ی نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه؟
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه؟
ما که در خانه ی ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه؟
مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه؟
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه؟
شعر عالى و گويا بود. با نظر شما كاملا موافقم
ReplyDelete