Friday, February 7, 2014

برای 19 بهمن! نقش شخصیت در تاریخ چیست؟






همواره مدعیان زیادی وجود داشته اند که،
"بی عملی تاریخی" خود و جریانی را که به آن تعلق دارند را،
- در موضوعِ کوتاهی از انجام وظایفی که "زندگی" برای آنها تعریف می کند -
نه در فقدان "اردۀ عمل"، بلکه
در نبود "شرایط حداقلی" برای عمل،
معرفی می کنند.




ترکیب چهار تصویر زیر برای من روایت "افسانه" بودنِ مدعای بالاست!
****

تصویر 1(
«آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تکزاس شود؟»

اثر پروانه‌ای نام پدیده‌ای است که به دلیل حساسیت سیستم‌های آشوب‌ناک به شرایط اولیه ایجاد می‌شود. این پدیده به این اشاره می‌کند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوب‌ناک چون جو سیارهٔ زمین (مثلاً بال‌زدن پروانه) می‌تواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود. اثر پروانه‌ای به این معناست که تغییر جزیی در شرایط اولیه می‌تواند به نتایج وسیع و پیش‌بینی نشده در ستاده‌های سیستم منجر گردد و این سنگ بنای تئوری آشوب است. (جیسون،۱۹۹۶) در نظریه آشوب یا بی‌نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده‌ها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستم‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستم‌های جوی از اثر پروانه‌ای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوطه بپردازند (الوانی، ۱۳۷۸).[۱]
ایدهٔ این‌که پروانه‌ای می‌تواند باعث تغییری آشوبی شود نخستین بار در ۱۹۵۲ در داستان کوتاهی به نام آوای تندر اثر ری بردبری مطرح شد. عبارت «اثر پروانه‌ای» هم در ۱۹۶۱ در پی مقاله‌ای از ادوارد لورنتس به وجود آمد. وی در صد سی و نهمین اجلاس ای‌ای‌ای‌اس در سال ۱۹۷۲ مقاله‌ای با این عنوان ارائه داد که «آیا بال‌زدن پروانه‌ای در برزیل می‌تواند باعث ایجاد تندباد در تکزاس شود؟»




تصویر 2)
«تا شقایق هست زندگی باید کرد!»

زندگی بر ماست، از ماست و با ماست!
زندگی بر ماست، یعنی برای شرکت در آن کسی از من و شما اجازه نگرفته است؛
زندگی از ماست، یعنی همان است که از ما ناشی می شود؛
زندگی با ماست، یعنی تمامی کاینات، خود را - بیدریغ - در معرض مطالبات ما قرار داده اند!





تصویر 3 )
«رهبری مقوله ای اجتماعی است ولی ماهیت "توده ای" ندارد!»

بدن انسان بهترین الگوی رهبری در سیستم های سوپرارگانیک است.
اول اینکه، هر سلول واحدی حق حیات و نسبت رهبری مطلق بر خود را دارد. (هر سلول واحد در بدن انسان معنی وجود و حق تصمیم سازی منحصر به فرد خود را دارد.)
رهبری همچنین در بدن انسان در اشتراک منافع با سلول های دیگر و در مشارکت همه با هم "آنها" صورت می گیرد. به این ترتیب که مجموعۀ سلولهای موجود در یک جزیی از اندام برای خودشان، به تنهایی و در مشارکت، در انطباق با بهترین وضعیت ممکن برای اندام قرار می گیرند.

به معجزۀ سیستم رهبری در بدن خودمان نگاه بکنیم، می شود یاد گرفت:
«رهبری مقوله ای اجتماعی – یعنی همه با هم و به نسبت موقعیت خود در آن شرکت می کنند – است؛ که ماهیتی توده وار – بعنی هر سلول مشارکتی به همان میزان که سلول دیگر – ندارد!»
خالی از لطف نیست که بدانیم؛ تاریخ تکامل در انتخاب "گونه"های حیات، نه قوی ترین و نه باهوشترین گونه ها را انتخاب نمی کند، بلکه سازگارترین گونه ها حق ادامۀ حیات را پیدا می کنند.(موضوعی به غایت مربوط به تکوینِ سیستم رهبری!)




تصویر 4 )
«پیشرو!»
« ...حال مناسب خواهد بود که بدانیم که فقط سازندگان آینده حق قضاوت نسبت به گذشته را دارند. با نگرستن به پیش رو و تعیین هدف بزرگی برای خود شما می توانید از آن وضعی که به تحلیل آنچه اینک زمان حاضر شما را تباه کرده و اصولاً هرگونه آرامش و کمال و رشد مسالمت آمیز را غیرممکن می سازد، جلوگیری کرد.
به گرد خود حصاری از امید عظیم و فراگیر بکشید، حصاری از کوشش امیدوارانه! برای خود تصویری بسازید که آینده بتواند در آن توجیه شود و هرگز تصور نکنید که شما از تباری پایین تر هستید.
شما مجبورید با اندیشیدن به آن – تاریخ - زندگی کنید؛ تعمیق کنید و بسازید. ولی از تاریخ نخواهید که چگونه و با چه چیز می توانید به این هدف برسید؟»
(نقل از کتاب سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی – فریدریش نیچه)

نقل از صفحه فیس بوک احمد سخایی

No comments:

Post a Comment