Tuesday, April 2, 2013

برنامه باید "شعور"، برنامه باید "شعار" و برنامه باید "پرچم" باشد


1- "معاشقۀ" نیچه با زرتشت نشانه ئی از بیداری و واقعگرایی فلسفی است! اقدام عملی در تدوینِ ضرورتِ داشتنِ نظر بلند در نگاه به افق های آرزومندی و تبیینِ منطق عمل گرایی در زندگی روزمره!

2- "عشق ورزی" و ارتباط حسی گوته با حافظ نیز بیانگر اشتراک نظردر تسلیم بلاشرط در برابرِ والاترین احساسات انسان دوستی و عشق به زندگی، همراه با حق شاد بودن و شاد زیستن است.

3- از دو منظر بالا که به زندگی نگاه می کنیم، "اشتیاقِ" مبارزه با رسم و سیاق برشت، لوکزامبرگ، مالرو،  ژید، گاندی، جزنی، جابز، من و تو وجوه اشتراک در نگاه روشنگری میان ما و روشنگرانِ مدرنیته و پسا مدرنیسم در جهان متمدن است.

و... این سه؛ "اشتیاق"، "معاشقه" و "عشق ورزی" را که در کنار هم می گذاریم، پروژکتورهای پر نور و گرما بخش اندیشه ورزی و ابزار غلبۀ صدا بر تاریکی شبِ بلندِ تاریخ ایرانی را بر سیاهی های جهل، کینه و نفرت می توان تابانید و به سبزی و طراوت زندگی آفرین و سپاس گفت.

"تاباندن" نور بر تمامی ابعادِ یک تاریخ و تاریکی های آن کار ناممکنی اگر باشد، "جذب" نور به مرکز آرزوهای انسانی سهلِ آزموده ای است که بر عهدۀ پرچم ها بوده و هست. اگر در روزگاران گذشته پرچم ها به عنوان نشانۀ اردوی دوست شناخته می شدند. در هزارۀ سوم میلادی این برنامه ها هستند که صفوف مبارزه را شکل داده، به عنوان آدرس هم اندیشی مورد استفاده قرار می گیرند و هر سلول واحد از جامعۀ مدنی را در مقام رهبری دنیا قرار می دهند.

در جهانِ سایبری شدۀ امروز، در دنیای دوریِ مسافت ها و نزدیکی قلب ها نقش درفش کاویانی (نمادِ استفاده از نشانه ها در تاریخ ایرانی) را فقط می توان از برنامه ای فراگیر، روشن و گویا انتظار داشت.

برنامه ای که برای کنگرۀ سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) پیشنهاد دارم، یک جملۀ جهان شمول بیشتر نیست.
«آزادی، رفاه و صلح برای همۀ انسانها»



No comments:

Post a Comment