Thursday, July 5, 2018

«تحلیلی بر بحران ارزی دستساز- جهانگیری - و عاقبت آن»

صورت مسئله:
یک ماه قبل از 8 می 2018 (20 اردیبهشت 97) که به عنوان سررسید خروج ترامپ از برجام - بخوان پس از این برجام - تعیین شده بود. دولت ایران در یک فرار به جلو مدعی شد که بحران های ارزی ناشی از خروج آمریکا از برجام را پیش بینی کرده و با دلار جهانگیری به قیمت 4200 تومان با آن مقابله خواهد کرد.(20 فروردین 97)
روند تحولات بعدی لاکن بیانگر نکات مهم و خلاف ارزیابی دولت - جهانگیری است. طرح دولت عملاً شکست خورده، دولت حداقل سه(3) بازار برای مبادله دلار طراحی کرده و نرخ ارز آزاد (+ همه کالاهای وارداتی) عملاً حدود 8000 تومان است. رانت تخلیه شده در بازار اما ابعاد بزرگتری هم دارد.
با طرح این شعار که دولت به همه درخواست ها با دلار 4200 تومان جواب خواهد داد، موج گسترده ای برای برداشت از این رانت براه انداخته شد و برای جامعه ای که کل واردات آن در سال 96 حدود 54 میلیار دلار بود، در عرض حدود 20 روز ثبت سفارشی معادل با 21 میلیارد دلار براه افتاد.

اینجا کجاست؟
اینجا ایران گروگان گرفته شده است. کشور ثروتمندی که توسط یک سیستم حکومتی عقب مانده و نهادهای اجتماعی عقب نگهداشته شده، رو به سراشیب فروپاشی تمدنی دارد. حتی در خوشبینانه ترین تحلیل هم نمی توان عمق فلاکتی را که ماشین حکومتی اسقاطی شده برای جامعه نداراک دیده است را ندید گرفت.
سرزمینی که در آتش جهل، بلاهت و خیانت در حال سوختن است ودر برافروختن و شعله ور کردن این آتش - تقریباً - تمامی قدرت های جهانی با عوامل داخلی وابسته به آنها نقش مستقیم و وحدت نظری و عملی دارند.

آیا بحران ارزی دستساز یک بحران ارزی است؟
هیچ وقت در حداقل 40-50 سال اخیر از تاریخ ایران بحران موجود در کشور بحران ارزی نبوده است. نکته کلیدی که در صورت مسئله اقتصاد ایران به وضوح روشن است و هر از چندگاهی هم اقتصادخوانده ها و اقتصاددانان بر آن تاکید می کنند این واقعیت است که برای تامین کالاهای استراتزیک، برای اینکه در ایران کسی از گرسنگی نمیرد، درآمدی معادل با 9 میلیارد دلار در سال کفایت می کند.
در واقع بحران موجود در کشور را باید "بحران مازاد درآمد ارزی" دانست. چرا که در بدترین شرایط و پائین ترین قیمت های جهانیِ نفت هم درآمد حاصل از فروش منابع طبیعی - حتی بصورت خام - از 9 میلیارد دلار در سال بیشتر است.

پس!
بحران واقعی در این کشور کدام است؟

واقعی ترین بحران در ایران حضور و سلطه استعمار و استثمار است. کشوری که منابع طبیعی فراوانی دارد و بطور طبیعی باید جمعیتی ثروتمند و ماشین حکومتی قدرتمندی داشته باشد. با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک آن یک خطر بالقوه برای قدرتهای جهانی و چپاولگران در جهان معاصر است.
این جامعه بطور از پیش تعریف شده و توافق شده - از قبل - نباید بتواند از مواهب منابع طبیعی خود استفاده نماید. عقب نگهداشتن چنین جامعه ای برای همه - تاکید بر "همه" است - قدرت های جهانی و حتی منطقه ای یک وضعیت "دیفالت" محسوب می شود و به همین دلیل ساده است که عقب مانده ترین اشخاص را برای حکومت بر آن برمیکشند و بر مسند قدرت مینشانند.

چه باید کرد؟
دیر یا زود من، تو، او (ما) مجبور خواهیم بود! از عزت نفس و کرامت انسانی خودمان محافظت کرده، راههای تجاوز به حقوق حداقلی خودمان را بسته نگهداریم. این حداقل بدست نمی آید تا وقتی که ارزش گذاری کالا و خدمات انسان ایرانی به درستی قیمت گذاری شده و کسب گردد.
(پنجشنبه 14 تیر 97)
تکمیلی:
«
این بحث بغایت مهم و تعیین کننده است. برآنم که ما توانایی شکافتن نکات تاریک آنرا داریم. میزان پیشرفت در این مسیر را در کامنت ها و مباحثی که می تواند ذیل این استاتوس شکل بگیرد، اندازه خواهیم گرفت. بدیهی است که در صورتیکه حساسیت نسبت به موضوعات طرح شده! در این فضا وجود داشته باشد؛ این نوشته با نوشته های بعدی تکمیل خواهد شد
-
امیدوارم، چنین باشد!

(نقل از صفحه فیس بوک احمد سخایی)

No comments:

Post a Comment